گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
- ماهنامه موعود شماره 77
یاران حضرت مهدي(عج)








از دیگر صفتهاي یاوران مهدي (ع)، قلب قوي و پولادین آنهاست که از آنها در روایتهاي مختلف به پارهاي آهن یاد شده است:
در زمان ظهور حضرت مهدي (ع) پرچمهاي سیاه از جانب شرق خواهد آمد که بر گرد آنها افرادي هستند با دلهایی همچون
پارههاي آهن سخت و محکم. اشاره: از مهمترین شرایط ظهور امام عصر(ع) تربیت یاران جان بر کف و مجاهدي است که در
کشاکش فتنهها و حوادث ظهور به یاري امام بشتابند و فرماندهان سپاه حضرتش باشند. شناخت این یاران و ویژگیهاي
شخصیتیشان موضوعی است که در مقالۀ حاضر، مورد توجه قرار گرفته است. 1. ایمان و اعتقاد یاوران مهدي (ع) ایمان، از
مهمترین سرمایههاي انسان خداجوست. پایداري، رشادت و فداکاري مؤمن ریشه در ایمان حقیقی وي دارد. یاران راستین مهدي از
مؤمنانی هستند که ایمانشان آنها را به مرحلهاي رسانده که هرگونه شک و شبههاي را از دلشان زدوده است. 1 همان کسانی که به
نقل از روایتهاي بزرگان دین، ترنم روحبخش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آنان، همچون صداي زنبوران عسل در هم میپیچید و
از شب تا صبح به راز و نیاز با خداي خویش مشغولند. 2 (آنان کسانی هستند که) خدا را با بصیرت درون شناختهاند و ایمان به خدا
در اعماق جانشان نفوذ کرده است. در راه تقویت ایمان و اجراي دستورهاي الهی از هیچ چیز هراس ندارند و از نکوهش هیچ
سرزنشکنندهاي بیم به دل راه نمیدهند. اینان مصداق این آیه قرآنی هستند که: به زودي خداوند قومی را که آنها را دوست
میدارد و آنها (نیز) او را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام برمیانگیزد. 3
در برابر برادران ،« یحبّهم و یحبّونه » مؤمنان واقعی، کسانی هستند که تنها به خدا عشق میورزند و جز به خشنودي او نمیاندیشند
أعزّةً علی » با کافران ستمگر و کجاندیش، سرسخت، خشن و در برابرشان سرافرازند ،« أذلّۀً علی المؤمنین » دینیشان فروتن هستند
و در جهت « یجاهدون فی سبیلالله » براي بسط عدل و اجراي فرمانهاي الهی همواره در حال جهاد فی سبیلالله هستند ،« الکافرین
همۀ این ویژگیها در انسان « و لا یخافون لومۀ لائمٍ » نابودي کافران و برچیدن بساط ستمگران، کوشا و از هیچ ملامتی پروا ندارند
مؤمن، از اعتقاد حقیقی او به خدا و ایمان به مقصد اصلی نشئت گرفته است. آنان به چنان شهامتی رسیدهاند که از شکستن سنت
صفحه 18 از 53
هاي غلط و مخالفت و ایستادگی در مقابل باورهاي نادرست محبط و هجوم افکار عوامانه و محافظهکاران منحرف هیچگونه
تردیدي به خود راه نمیدهند. آري بدست آوردن چنین موفقیتی افزون بر کوشش خود فرد، به سبب فضل خداوند است که به هر
2. عبادت یاران مهدي (ع) آنان پارسیان شباند که تا .« ذلک فضلالله یؤتیه من یشاء » کس بخواهد و شایسته ببیند، عطا میکند
بامدادان به ذکر و راز و نیاز و قیام و قعودند. آتش عشق به معشوق و معرفت به ذات باري تعالی، خواب را از دیدگان آنان ربوده
است: جز خم ابروي یارم، هیچ محرابی ندارم جز غم هجران رویش من تب و تابی ندارم گفتم اندر خواب بینم چهرة چون آفتابش
حسرت این خواب در دل ماند چون خوابی ندارم سر نهم بر خاك کویش، جان دهم در یاد رویش سر چه باشد، جان چه باشد،
چیز نایابی ندارم 4 مردانی که شب هنگام زمزمۀ تلاوت قرآن و ذکر مناجاتشان، همچون صداي زنبوران عسل در هم بپیچد و هیبت
الهی، آنان را به قیام وا دارد و بامدادان سوار بر مرکبها شوند، آنان راهبان شباند و شیران روز. 5 این همه، حاصل ایمان نهفته در
قلب آنان است و هر چه درجۀ ایمان آنها بالا رود، اینگونه اعمال نیز در زندگیشان فزونی خواهد یافت و هیچ مانعی بر سر راه
آنان نخواهد ماند. جهاد و کوشش، نه تنها آنها را از عبادت و راز و نیاز به درگاه الهی باز نمیدارد، بلکه سبب میشود تا حلاوت
ایمان را بیشتر بچشند و همۀ کارها و رفتارهاي خود را جلوة الهی دهند که چه رنگی بهتر از رنگ الهی! رنگ الهی و چه رنگی
3. یاران مهدي (ع) آمران بهمعروف و ناهیان از منکر رسالت حضرت مهدي نیکوتر از رنگ الهی؛ و ما او را پرستش میکنیم. 6
(ع) و یاران باوفایش، احیاي دین خدا و اتمام رسالت انبیا و اولیا و اصلاح زمین از بدعتها و ظلمهایی است که ظالمان و فاسدان
بر زمینیان تحمیل کردهاند. منتظران حقیقی مهدي میخواهند نقاب تزویر را از چهرة مزوّران برکشند و رسالتشان را در برپایی قسط
7 سیرة رسول گرامی اسلام و امامان معصوم (ع) مبتنی بر امر به «. یملأ الأرض قسطاً و عدلًا کما ملئت ظلماً و جوراً » : و عدل میدانند
معروف و نهی از منکر بود و از بدو دوران کودکی تا واپسین لحظههاي حیات، همواره بر آن اساس رفتار کردهاند. یعقوب سراح
خدمت امام صادق (ع) میرسد، درحالیکه حضرت در کنار گهوارة فرزندش حضرت موسیبنجعفر ایستاده بود و با او سخن
میگفت. یعقوب میگوید من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد، پس برخاستم. امام صادق (ع) به من فرمود:
من نزدیک گهواره رفتم و به کودك سلام کردم. امام موسیبنجعفر (ع) از درون گهواره .« نزدیک سرورت بیا و او را سلام گوي »
با زبانی فصیح و گویا، سلام را پاسخ گفت و فرمود: برو و آن نام را که دیروز بر دخترت نهادهاي، تغیر ده، زیرا آن اسم را خدا
من نیز به دستور آن حضرت عمل کردم و .« به دستور فرزندم عمل کن تا هدایت یابی » : دشمن میدارد. آنگاه امام صادق(ع) فرمود
نام دختر یک روزهام را تغییر دادم. 8 بنابراین، یکی از صفتهاي برجستۀ یاران حجّت، امر به معروف و نهی از منکر است. امام
صادق (ع) در تفسیر آیۀ: الّذین إن مکّنّاهم فی الأرض أقاموا ال ّ ص لوة و اتوالزّکوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبۀ
الامور. میفرماید: براي آل محمد (ع)، مهدي و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمین را به تصرف آنها درآورد و دین
را آشکار سازد و خداوند متعال به وسیلۀ او و یارانش بدعتها و باطل را از بین میبرد، همچنانکه سفیهان، حق را بمیرانند تا جایی
4. ولایتمداري که اثري از ظلم دیده نشود و امر به معروف و نهی و از منکر خواهند کرد و عاقبت کارها به دست خداست. 9
اصحاب مهدي (ع) امامت و رهبري، از ارکان دین اسلام و محور و اساس همۀ کارها، اعم از عبادي و غیرعبادي است. حضرت
علی (ع) در این باره میفرماید: و او ابوبکر خوب میدانست من در گردش حکومت اسلامی، همچون محور سنگهاي آسیابم
که بدون آن آسیاب نمیچرخد. 10 همۀ اعمال فردي و اجتماعی مردم باید تحت تأثیر امامت باشد. از این رو، ایمان به رهبري،
زمینهساز رستگاري مسلمانان است. مسلمانان صدر اسلام با ایمان و اطاعت از رهبري و پیامبر، در مدتی کم از حضیض ذلت به اوج
عزت رسیدند، زیرا به فرمان خدا به آنچه پیامبر میفرمود، گردن مینهادند: و ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا. 11 بعد
از رسول خدا (ع)، پیروان آن حضرت همان عقیده و ایمان را به ائمه اطهار (ع) داشتهاند و یاران حجت (ع) نیز بیش از همه به امام
زمان (ع) ارادت دارند که این عشق و ایمان، از وجود آن حضرت سرچشمه میگیرد. آنان براي تبرك، دست خویش را به زین
صفحه 19 از 53
اسب امام میکشند و بدینسان تبرك میجویند. 12 انسان خداجو به واسطۀ عشق به امام، سر از پا نمیشناسد، براي اطاعت و
اجراي فرمانهاي او شب و روز او را نمیشناسد و در راه فرمانبرداري او مطیعتر از یک کنیز نسبت به مولایش است و در هنگام
بروز خطر، براي دفاع از وجود او جانش را فدا میکند. 13 کیست کاشفتۀ آن زلف چلیپا نشود دیدهاي نیست که بیند تو و شیدا
نشود ناز کن ناز که دلها همه در بند تواند غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود سر به خاك سر کوي تو نهد جان از دست
آنچه شخص » جان چه باشد که فداي رخ زیبا نشود 14 این عشق و علاقه میان امام و یارانش، به حدّي به هم گره خورده است که
امام بدان وصف شده است، آنان نیز به آن توصیف گشتهاند. هنگامی که به طرف مکانی حرکت میکنند، ترس از آنان، پیشاپیش
در دل مردمان میافتد. آنان از شمشیر خود در پیکار با دشمنان دین، دست باز نمیگیرند تا آنکه خداي تعالی راضی شود و این
همه، به سبب آن است که یاران مهدي(ع)، شیعۀ کاملی براي مولاي خود هستند و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام
5. شجاعت یاران مهدي (ع) و آرزوي شهادت ترس، از خصلتهاي ناپسند یک انسان، برگرفته از ضعف ایمان، سستی 15.« است
یقین و ناتوانی نفس است. 16 شخصی که به رحمت الهی و پاداش روز جزا یقین ندارد، همواره در نوعی بیم و هراس بسر میبرد.
ترس از آن دارد که هر لحظه دفتر عمرش بسته شود و از این دیار کوچ کند، اما شخص باایمان در دنیایی پر از امید به سر میبرد و
17 با چنین اعتقادي، دلیلی ندارد که فرد « و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین » در همه مشکلات تکیهگاهش خداست و یقین دارد که
احساس ضعف و ترس کند، بلکه ترس را عار و ننگ و نقصی براي خود میداند و براي دوري از آن میکوشد: از ترس بپرهیزید
که مایه ننگ و نقصان است. 18 یاران مهدي که قلبشان لبریز از عشق به خدا و یقین به روز جزا و یاري پروردگار است، از هیچکس
هراسی به دل ندارند. یکی از محکهایی که خداوند با آن افراد راستگو و باایمان را از افراد دروغگو جدا میسازد، تمناي مرگ
است. 19 هر مؤمن دلسوخته و عاشق کوي یار، قرب الیالله و همنشینی با اولیا را دوست دارد و همواره در تمناي مرگ است. آتش
به جانم افکند شوق لقاي دلدار از دست رفت صبرم اي ناقه پاي بردار 20 امیرالمؤمنین(ع) در وصف متقیان میفرمایند: اگر نبود
اجلی که براي آنها نوشته شده است، براي لحظهاي ارواحشان در کالبد جانشان آرام نمیگرفت، از شوق رسیدن به ثواب و ترس از
عذاب الهی. 21 اصحاب حجت (ع) که امام خویش را با معرفت دریافتهاند، هستیشان را در وجود وي فانی میبینند و عاشق
یا لثارات الحسین؛ بیایید به طلب » شهادت در راه او هستند: همواره شهادت و کشته شدن در راه خدا را آرزو میکنند و شعار آنان
است. 22 و زبان حالشان این است: مرگ اگر مرد است گو نزد من آي تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من ز او « خون حسین
جانی ستانم پر بها او ز من دلقی 23 ستاند رنگ رنگ دلهاي پولادین اما نورانی از دیگر صفتهاي یاوران مهدي (ع)، قلب قوي و
پولادین آنهاست که از آنها در روایتهاي مختلف به پارهاي آهن یاد شده است: در زمان ظهور حضرت مهدي (ع) پرچمهاي سیاه
از جانب شرق خواهد آمد که بر گرد آنها افرادي هستند با دلهایی همچون پارههاي آهن سخت و محکم. 24 در روایتی دیگر هم
میخوانیم که قلبهاي آنها حتی سختتر از پارههاي آهن است: دلهاي آنها یاران مهدي (ع) از پارههاي فولاد محکمتر
است. 25 آري پنجرة قلبهاي آنها رو به آسمان معنا گشوده است و دلهاي خویش را به ریسمان الهی پیوند دادهاند. آنان خانههاي
دل خود را با قندیلهاي ایمان روشن کردهاند. 26 اینان با پشتوانه اي بزرگ از ایمان واقعی به خدا و یقین به روز جزا و هدفی
مقدس، همچون مشعلهایی فروزانند که دلهاي استوارشان بسان خداي خویش دل دادهاند و تنها از او هراس دارند و قلبشان را به
27 . قدرت جسمانی اصحاب مهدي (ع) در بسیاري از روایتها قدرت یاران « ألا بذکرالله تطمئنّ القلوب » یاد او قوت بخشیدهاند که
مهدي(ع) را برابر با چهل مرد شمردهاند که این قدرت جسمانی آنها برگرفته از ایمان راسخ به خداوند، یقین به امامت و حقانیت
هدف آنهاست. یاوران مهدي(ع) با چنین توانایی جسمی و روحیۀ عالی میتوانند ظلم و جور را از صحنۀ گیتی براندازند. با این
اوصاف، آنها سدّي محکم، نیزه و شمشیري برنده و رکن رکینی هستند که حضرت لوط (ع) هنگام رویارویی با قوم کافر و منحرف
خود، یارانی چون آنها را آرزو میکرد و میگفت: اي کاش مرا قوتی و یا پناهگاهی امن و استوار میبود که از شرّ شما محفوظ
صفحه 20 از 53
میماندم. امام صادق (ع) در تبیین این گفتار فرمود: این آرزویی است بر قدرت قائم، مهدي(ع) و استواري یارانش که همان ارکان
محکم هستند. هر کدام از مردان و یاران مهدي(ع) داراي قدرت چهل مرد هستند. دلهاي آنها از پارههاي فولاد محکمتر است.
اگر بر کوهها بگذرند، کوهها در هم فرو میریزند. دست از شمشیرهاي خود برنمیگیرند تا آنکه خداي تعالی راضی شود. 28 تشبیه
قلبهاي آنان به پارههاي آهن یا سنگ، براي تأکید بیشتر به استواري و شهامت آنان و نفی هر گونه ترس و وحشت از قلبها و
افکارشان است. بیان امام صادق (ع) به برابري نیروي هر یک با چهل مرد، به معناي محدود کردن این نیرو نیست، بلکه براي نشان
دادن میزان بسیار بالاي قدرت ایشان است و اشاره به اینکه هر کدام از توان و نیروي فراوانی برخوردارند. 29 سید حسین اسحاقی
جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!
طی سفري به اقیانوس اطلس، سه روز با ،« بربر » در سال 690 ق. از سرزمین ،« زینالدّین علی بن فضل مازندرانی » شخصی به نام
کشتی در دل آب، حرکت میکند تا به جزایر روافض (شیعیان) میرسد. در آنجا مطلع میشود که جزیرهاي به نام جزیرة خضرا
وجود دارد که فرزندان حضرت ولیعصر(ع) در آنجا زندگی میکنند. وي مدت چهل روز در همان محل اسکانش میماند. پس
از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا، به این جزیره میآید. یکی از موضوعهاي مرتبط با زندگی و
است. بسیاري میپرسند آیا واقعاً « جزیره خضرا » شخصیت امام مهدي ع) که در مجامع مختلف درباره آن پرسش میشود، موضوع
امام زمان ع) در این جزیره دوردست در اقیانوس اطلس زندگی میکند؟ آیا چنانکه برخی میگویند: یاران و فرزندان آن حضرت
به عنوان محل اقامت و زندگانی حضرت « جزیره خضرا » نیز در این جزیرهاند؟ و... در پاسخ این پرسشها باید گفت که موضوع
ولیعصر(ع) در عصر غیبت کبري، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتّفاقنظر ندارند؛ گروهی آن را
پذیرفته و در نتیجه معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بیاعتبار دانسته و اساساً وجود چنین جزیرهاي را رد میکنند.
در اینجا براي روشنتر شدن موضوع به بررسی این دیدگاهها مهمترین دلایل دو گروه میپردازیم. 1. دیدگاه موافقان این گروه از
در سال 690 ق. از ،« زینالدّین علی بن فضل مازندرانی » عالمان شیعه حکایت جزیره خضرا را اینگونه نقل میکنند: شخصی به نام
طی سفري به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب، حرکت میکند تا به جزایر روافض (شیعیان) میرسد. در ،« بربر » سرزمین
آنجا مطلع میشود که جزیرهاي به نام جزیرة خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولیعصر(ع) در آنجا زندگی میکنند. وي
مدت چهل روز در همان محل اسکانش میماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا، به این جزیره
مشخصات تو را به من گفتهاند و اجازه دادهاند که تو را » : میآید. ناخداي کشتی، او را با نام و نام پدرش، صدا میزند و میگوید
ي میرسند و ناخدا « آبهاي سفید » آنگاه او را به آنجا میبرد. پس از شانزده روز دریانوردي، سرانجام به .« به جزیره خضرا ببرم
دیوار شهر) جزیره را در بر گرفته است و کشتیهاي دشمنان، هرگز نمیتوانند از ) « سور بلد » توضیح میدهد که این آبها، مانند
آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولیعصر(ع) در آن غرق میشوند. سپس به جزیره خضرا میرسد. در آنجا جمعیت انبوهی
را با بهترین لباسها و نیکوترین وضع مشاهده میکند و شهري بسیار آباد، با درختانی سرسبز و انواع میوهها و بازارهاي بسیار و
ساختمانهاي مجلل از سنگهاي شفاف رخام میبیند. شخص بزرگواري به نام سیّد شمسالدّین که او را نوة پنجم امام زمان ع)
معرفی میکنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت ع) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام ع) فرمان
میگیرد، ولی آن حضرت را نمیبیند و تنها، هر صبح جمعه نامهاي به خط امام ع) در نقطه معینی گذاشته میشود که در آن، اوامر
آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است. علی بن فاضل، مدت هجده روز، در آن جزیره اقامت
میکند، و از محضر سیّد شمسالدّین، استفاده میکند و پس از آن، به او دستور میرسد که به وطنش بازگردد. 1 علی بن فاضل،
آنچه را از سخنان سیّد شمسالدّین، استفاده میکند در کتابی به نام الفوائد الشّمسیّه گرد میآورد و ماجراي تشرف خود را براي
صفحه 21 از 53
نویسنده قرن هفتم هجري قمري، در 11 شوال 669 ق، این ،« فضل بن یحیی طیبی » . تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو میکند
حکایت را از زبان علی بن فاضل در شهر حلّه میشنود و آن را در کتابی با نام جزیرة الخضراء گرد میآورد. این کتاب، از سوي
عالمان زیر مورد توجه واقع شده است: شهید اوّل، آن را به خط خود نوشته، و خط او در خزانه امیرالمؤمنین ع) پیدا شده است.
محقق کرکی، آن را به فارسی برگردانده است. علّامه محمّد باقر مجلسی، آن را در بحارالأنوار نقل کرده است. شیخ حر عاملی،
آن را در کتاب إثبات الهداة درج نموده است. وحید بهبهانی، به مضمون آن فتوي داده است. بحرالعلوم، در کتاب رجال
خویش، آن را مورد استناد قرار داده است. قاضی نورالله شوشتري، محافظت بر آن را بر هر مؤمنی لازم داشته است. میرزا عبدالله
اصفهانی (افندي) آن را در کتاب ریاضالعلماء نقل کرده است. میرزاي نوري، آن را در کتاب جنۀالمأوي و النجم الثاقب آورده
است. البته، حکایتی نیز دربارة محل اقامت امام مهدي ع) از سوي شخصی به نام انباري نقل شده است، ولی به دلیل آنکه وي، آن
را از شخصی مجهول نقل کرده است، به همان حکایت پیشین بسنده میکنیم. 2 براساس حکایت علی بن فاضل، امام مهدي ع) و
فرزندان ایشان، در جزیره خضرا، واقع در اقیانوس اطلس سکونت دارند، و همه ساله، در موسم حج، حج میگزارند و پس از
زیارت پدران و اجداد طاهرینشان ع) در حجاز، عراق و طوس، مجدداً به این جزیره باز میگردند. آن حضرت ع) غالباً در این
2. دیدگاه مخالفان جمعی از عالمان شیعه، حکایت یادشده را که بر وجود جزیره خضراء به عنوان محل اقامت جزیره اقامت دارند. 3
غالب حضرت امام زمان ع) دلالت میکند، داراي اشکال میدانند و از آنجا که دلیل دیگري در دست نیست، وجود چنان جزیرهاي
را نمیپذیرند. پیش از نقل اشکالهاي وارد بر این حکایت، لازم است اشارهاي به سند آن داشته باشیم. علّامه مجلسی در کتاب
خود مینویسد: رسالهاي مشهور به داستان جزیرة خضرا واقع در دریاي سفید یافتم. چون این رساله در بردارندة یاد کسانی است که
آن حضرت را دیدهاند و همچنین در آن مطالب شگفتانگیزي وجود دارد دوست دارم آن را در اینجا بیاورم. از آنجا که این رساله
را در اصول (کتابهاي روایی) معتبر نیافتم براي آن بابی مستقل گشودم و آن را آنگونه که یافتم نقل میکنم. 4 وي آنگاه به نقل
حکایت میپردازد. در آغاز حکایت پس از خطبه آغازین چنین آمده است: در خزانۀ امیر مؤمنان و سرور اوصیا و حجت پروردگار
جهانیان و امام پرهیزکاران، علی بن ابی طالب درود خدا بر او باد متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن
این بندة نیازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن ...» : علی طیبی کوفی قدس الله روحه یافتم که در آن چنین آمده بود
فضل بن یحیی در ادامه رساله به واسطه شیخ شمس «...: یحیی بن علی طیبی امامی کوفی که خداي او را ببخشاید، چنین میگویم
الدّین بن نجیح حلّی و شیخ جلال الدین عبدالله بن حرام حلی، حکایت جزیره خضرا را از زینالدّین علی بن فاضل مازندرانی نقل
میکند. 5 علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، به بررسی سند این حکایت پرداخته و اشکالها و پرسشهاي متعددي را متوجه آن
دانسته است که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم: 1. نخستین پرستش ما دربارة فردي است که در ابتداي روایت میگوید:
در خزانه امیر مؤمنان... علی بن ابی طالب درود خدا بر او باد متنی به خطّ شیخِ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی »
این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او، کاملًا مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتداي روایت «. یافتم
«. این داستان را از یک رساله دیگر نقل میکنم » : میفهمیم که او به طور قطع مجلسی(ره) نیست؛ زیرا ایشان با صراحت فرمودند
بعضی از بزرگان فرمودهاند که این حدیث را » : همانگونه که سیّد هاشم بحرانی(ره) (از معاصران مجلسی) در نقل داستان میگوید
6 این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مستقیماً از راوي شنیده باشد. بر فرض «. به خط شیخ فاضل... یافتهایم
اینکه بپذیریم بحرانی مستقیماً از راوي شنیده است این پرسش مطرح میشود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه
از او شنیده ولی مجلسی او را ندیده است با اینکه بحرانی و مجلسی هر دو، در یک زمان میزیستهاند. دیگر اینکه به چه علّت
مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و راجع به نویسنده و صاحب آن تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او
خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آنچه را در آن رساله « مجهول » شفاهاً سؤال کند. 2. پرسش دوم اینکه چگونه این شخصِ
صفحه 22 از 53
یافته، خط طیبی است. آیا خط طیبی آنچنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟ شاید
واقع مطلب بر این شخص، مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلًا وقتی که دیده طیّبی این داستان را روایت میکند، فکر کرده لابد
« علی بن فاضل » کاتب آن هم اوست در صورتی که بین این دو امر، ملازمهاي نیست. 3. با توجه به این نکته ما مشاهده میکنیم که
معرفی میکند) تلاش « عراقی » ، توصیف میشود و بعد خودش را در متن همین روایت « مازندرانی » (کسی که در روایت به عنوان
زیادي براي اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سیّد شمسالدّین، آنجا که از ملاقات با امام
سخن میگوید، به روشنی معلوم میشود: اي سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم با این همه امام را ندیدهام. بعد
سیّد شمس الدین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیدهاي... . و آن دو مرتبه را برایش توضیح میدهد. علاوه بر این، همه
روایت در صدد اثبات یک فضیلت بینظیر براي اوست و آن اینکه او خدمت کسی رسیده که دیگران نرسیدهاند و همچنین درصدد
اثبات عنایت و توجه امام به اوست. پس وقتی ما این نکات را مورد توجه قرار میدهیم و بر آن، این حقیقت را بیفزاییم که هیچیک
از معاصران علی بن فاضل، او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانستهاند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانستهاند که صدها سال پس
از او زیستهاند و جالب اینکه، دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهراً خود روایت جزیره خضرا است. با توجه به این نکات، نتیجه
میگیریم که: اطمینان به صحت آنچه او براي ما نقل میکند امکان ندارد؛ چون احتمال میدهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از
بافتههاي ذهن اوست که براي رسیدن به شهرت یا براي نایل شدن به اهداف دیگري آن را ساخته است، همچنانکه در طول تاریخ،
نمونههاي آن را مشاهده کردهایم. 4. از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را در خصوص این راوي و داستانش افزایش میدهد
این است که معاصران او مانند علّامه حلی رحمه الله و ابن داود، که در سال 707 ق از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود،
و همچنین علماي دیگر، به طور کلی او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره او سخن نگفتهاند. با اینکه
داستان گرانبها و بینظیر او، باید آنها را تشویق و تحریک میکرد که به داستان و راوي آن اشاره کنند؛ راوي و داستانش را
بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتابهاي خود بدانند. وقتی
میبینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستانهاي کماهمیتتري را در نوشتههایشان آوردهاند، ولی این داستان را نادیده انگاشتهاند،
پی میبریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آوردهاند؟ یا آن را نشنیدهاند؟ و یا اساساً چنین داستانی در زمان آنها ساخته
نشده بود؟! همۀ این احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را به شک در این داستان و راوي آن فرا میخواند. شاید کسی بگوید که
شخصیتهاي برجسته دیگري هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آنها، نامشان را در کتابهاي رجالی خود نیاوردهاند و شاید
نسبت به این راوي نیز همین مسئله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقت متوجه میشویم که این پاسخ در حقیقت تلاش بیهودهاي است؛
زیرا این چنین شخصیتهایی اگر چه در بعضی از کتابهاي رجالی مطرح نشدهاند، ولی در کتابهاي دیگري که در همان زمان
تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شدهاند. یا اینکه حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراین و شواهدي غیر از آنچه خود آنها
راجع به خودشان گفتهاند ثابت شده است، و برخلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشتهاند که کتابهاي معتبر
تاریخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند. آري، همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشتهاند و هیچ گونه
خبري از آن ندادهاند باعث برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدّي ما نسبت به او میشود. 5. از جمله نکات جالب توجه اینکه در
خود روایت به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علماي حلّه و اطراف
آنکه براي زیارت شیخ آمده بودند، توضیح میدهد. حال اینکه ما هیچ فردي از این عدّه را پیدا نکردیم که داستان را بیواسطه یا
دستکم باواسطه نقل کند. در صورتی که از آنها انتظار میرود تا آن را در شهرها و در بین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان
جالب را نُقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان ع) و فرزندانش در یک موضع استثنایی و
پیچیده تعیین شده است. همچنین ما انتظار داشتیم مردم گروه گروه به زیارت قهرمان این کشف عجیب نایل شوند و به او تبرك
صفحه 23 از 53
جویند و تلاش کنند داستان را مستقیماً از خودش بشنوند و در کتابهاي دیگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و
داستانش، در کتابهاي رجالی و غیررجالی خود، تبرك بجویند، ولی هیچیک از این حوادث رخ نداد و تنها فردي که آن را نقل
است. البته این نقل هم توسط فرد ناشناس، در بین اوراقی در میان گنجینهاي از کتابها کشف شده است و « طیبی کوفی » ، کرده
عجیب اینکه نویسندة ناشناس داستان هم، به خاطر خط معروف و مشهورش، توسط این مرد ناشناس، شناخته و کشف شده است. 7
با توجه به مطالب یاد شده اظهارنظر صریح و قطعی در مورد درستی یا نادرستی حکایت جزیره خضرا مشکل به نظر میرسد و بهتر
است به جاي مخالفت یا موافقت بیچون و چرا با این حکایت، علم آن را به خدا بسپاریم و چنان که پیش از این یادآور شدهایم
بیشتر به دنبال شناخت وظایف قطعی خود در برابر امام زمان ع) و عمل به آنها بشناسیم؛ زیرا دانستن یا ندانستن محل اقامت امام
عصر(ع) و وجود داشتن و وجود نداشتن محلی به نام جزیره خضرا هیچ تأثیري در معرفت ما نسبت به امام زمان نزدیکی با آن
حضرت ندارد. 8 حسن شجاعی ماهننامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. به نقل از: ناجی النجار، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون
. 3. همان. 4 . 2. همان، ص 54 . مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق علی اکبر مهديپور، چاپ ششم، قم، مؤلف، 1411 ق، صص 52 54
5. همان. 6. سید هاشم بحرانی، تبصرةالولی، قم، مؤسسۀ المعارف الاسلامی، 1411 ه . . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 52 ، ص 159
7. دراسۀ فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، صص 195 198 ، ترجمه به نقل از: ابوالفضل طریقهدار، جزیره . ق، ص 243
8. براي مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا . خضرا، افسانه یا واقعیت، چاپ هفتم، قم، بوستان کتاب، 1382 ، صص 115 119
ر.ك: علامه مجلسی، همان، ج 52 ، صص 174 159 ؛ علامه نوري، نجم الثاقب، صص 391 410 ؛ جزیرة خضرا و تحقیقی پیرامون
مثلث برمودا؛ جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟!؛ غلامرضا نظري، جزیرة خضراء تحریفی در تاریخ شیعه، چاپ اول، قم، طلیعه نور،
.1387
خانه مهدي(ع) کجاست؟
به سر میبرد و آنگاه که اراده الهی بر « ذيطوي » در برخی دیگر از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدي(ع) قبل از ظهور در
ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام میشود. قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر سیصد و سیزده تن از
گردنه ذيطوي پایین میآیند تا آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه میدهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمیآورد. اشاره: پنهان
زیستی امام مهدي(ع) نه تنها چگونگی زندگی آن حضرت را در هالهاي از اسرار فرو برده که بسیاري از موضوعات مربوط به
حیات آن امام را نیز جزو امور پنهان نظام هستی قرار داده است. یکی از مهمترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول
غیبت ایشان است. از این رو بسیاري علاقهمندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکی به گذران عمر
میپردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟ در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.
میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به ندبه میگشایند و اینگونه میسرایند: اي کاش
میدانستم در چه جایی منزل گرفتهاي و چه سرزمین و مکانی تو را دربر گرفته است! آیا در کوه رضوایی و یا جاي دیگري و یا در
ذيطوي هستی؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوي. 1 حال براي روشن شدن این موضوع، پاي به گلستان کلام
معصومین(ع) میگشاییم و با سیري در کلام نورانی ایشان از آن انفاس قدسی براي حل این معما استمداد میطلبیم. با یک نگاه
کلی در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمیخوریم که هر یک، محل زندگی آن حضرت را در
دورهاي از حیات پر برکت ایشان به تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دورهها صراحت و روشنی بیشتري وجود دارد و
برخی از دورهها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است. این دورهها عبارتند از: 1. دوران زندگی با پدر بزرگوار خود
امام حسن عسکري(ع) ( 255 260 ق) شکی نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکري(ع) دیده به
صفحه 24 از 53
جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت میزیست. این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255 ق
آغاز و در هشتم ربیعالاول سال 260 ق پایان یافت. علاوه بر نقل موثق تاریخی، افراد فراوانی از این حادثه بزرگ پرده برداشتهاند:
شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه که یکی از مهمترین کتابهاي نگاشته شده در موضوع مهدویت است
داستان ولادت حضرت مهدي(ع) را اینگونه نقل کرده است: حکیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسکري(ع) مرا نزد
خود فراخواند و فرمود: اي عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خداي متعال امشب حجت خود را که حجت او
بر روي زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فداي شما شوم اثري در او نیست. فرمود: همین است
که به تو میگویم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: اي بانوي من و بانوي خاندانم، حالتان
چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و بانوي خاندان من هستی. از کلام من ناخرسند شد و گفت: اي عمه جان! این چه فرمایشی
است؟ بدو گفتم: اي دخترجان! خداي متعال امشب به تو فرزندي عطا فرمایدکه در دنیا و آخرت آقاست... 2 . آنگاه به صورت
مفصل داستان را ذکر کرده است. این روایت از مهمترین روایات درباره ولادت حضرت مهدي(ع) است و دلالت بر ولادت
از مردي از اهل فارس که نامش را برده نقل میکند « ضوء ابن علی » . حضرت مهدي(ع) در خانه امام عسکري(ع) در سامرا دارد
که: به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکري(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم. فرمود: براي چه
آمدهاي؟ عرض کردم: براي اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم،
گاهی میرفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار میخریدم و زمانی که در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد میشدم. روزي [بدون
اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حرکت مکن!
من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس کنیزکی که چیز سر پوشیدهاي همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که
درآي، من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد. کنیز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه داري روپوش بردار.
کنیز از روي کودکی سفید و نیکوروي پرده برداشت و خود حضرت روي شکم کودك را باز کرد، دیدم مویی سبز که به سیاهی
آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد. پس من آن
کودك را ندیدم، تا امام حسن عسکري(ع) وفات کرد. 3 نه تنها بستگان نزدیک و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر
سامرا و در خانه امام عسکري(ع) دیدهاند که بسیاري از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل
گوید: بر امام « یعقوب بن منقوش » . آمدهاند و همگی حکایت از مدعاي زندگی امام مهدي(ع) در کنار پدر در شهر سامرا دارد
حسن عسکري(ع) وارد شدم و او بر سکویی در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقی بود که پردههاي آن آویخته بود. گفتم: اي
آقاي من صاحبالامر کیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچهاي به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانی درخشان و
رویی سپید و چشمانی دُرّافشان و دو کف ستبر و دو زانوي برگشته. خالی برگونه راستش و گیسوانی بر سرش بود. آمد و بر زانوي
پدرش ابو محمد نشست. آنگاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو
و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم. پس به من فرمود: اي یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست. من داخل شدم اما کسی
گوید: بر امام حسن عسکري(ع) وارد شدم و میخواستم از جانشین پس از وي پرسش کنم. « احمد بن اسحاق » را ندیدم. 4 همچنین
او آغاز سخن کرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق خداي متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالی از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت
نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمین دفع میکند و به خاطر اوست که باران میفرستد و
برکتهاي زمین را بیرون میآورد. گفتم: اي فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاست و
داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر شانهاش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید.
فرمود: اي احمد بن اسحاق! اگر نزد خداي متعال و حجتهاي او گرامی نبودي این فرزند را به تو نمینمودم. او همنام و همکنیه
صفحه 25 از 53
رسول خدا(ص) است. کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.اي احمد بن
اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچکس در آن نجات نمییابد، مگر
کسی که خداي متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد. احمد بن اسحاق گوید: گفتم: اي
مولاي من! آیا نشانهاي هست که قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن کودك به زبان عربی فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّۀالله فی
أرضه والمنتقم من أعدائه. اي احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جستوجوي نشان مکن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم
بیرون آمدم. 5 بنا بر روایات فوق و دهها روایت دیگر تردیدي نخواهد ماند بر اینکه حضرت مهدي(ع) در طول حیات امام
عسکري(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسکن و مأواي داشتهاند و اگرچه در این دوران نیز مخفیانه زندگی میکردهاند ولی عده
فراوانی از نزدیکان و شیعیان ایشان را دیدهاند. 2. دوران غیبت صغرا ( 260 تا 329 ق.) غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان
زیستی کوتاه مدت حضرت مهدي(ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکري(ع) (سال 260 ق.) آغاز شده و با رحلت
چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329 ق.) به پایان رسیده است که مجموعاً 69 سال میشود. اگر چه بهروشنی محل زندگی
آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولی از روایات و قرائن به دست میآید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه
سپري کردهاند: یکی منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددي بر این مطلب دلالت دارد. از امام صادق(ع) در این
زمینه نقل شده است که فرمود: براي [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یکی کوتاه و دیگري طولانی. در غیبت اول جز شیعیان
مخصوص از جاي آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاي او خبر ندارند. 6 در دوران غیبت صغرا،
از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیکتر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت
در ارتباط بودهاند و توقیعات فراوانی از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین میتوان گفت بخشی از عمر
آن حضرت در این دوران در عراق سپري شده است. دستهاي دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا
بودن غیبت) زندگی حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذکر کردهاند که با توجه به روایات دسته نخست میتوان گفت
بخشی از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپري شده است. امام باقر(ع) در اینباره فرمود: به ناگزیر براي صاحب این امر عزلت و
گوشهگیري خواهد بود... و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبی است. 7 همین روایت در کتاب شریف اصول کافی با اندك تفاوتی از
امام صادق(ع) این گونه روایت شده است: به ناچار صاحبالامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشهگیري کند، چه خوب
منزلی است طیبه (مدینه). 8 همچنین ابوهاشم جعفري میگوید: به امام عسکري(ع) عرض کردم: بزرگواري شما مانع میشود تا از
شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالی بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: اي آقاي من! آیا فرزندي دارید؟ فرمود:
بله. گفتم: اگر اتفاقی رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه. 9 بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است
که آن حضرت در مدینه حضور داشتهاند؛ ولی به خاطر ارتباطی که آن حضرت با نواب خاص داشتهاند بخشی از عمر خود را در
عراق سپري نمودهاند. 3. دوران غیبت کبرا اصطلاحاً غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدي(ع) گفته میشود که با
وفات آخرین نایب خاص در سال 329 ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را میداند. این دوران
ویژگیهایی دارد که آن را از دوران غیبت صغرا کاملاً متمایز میسازد که از جمله آن ویژگیها کامل شدن غیبت آن حضرت
است.به همان اندازه که پنهان زیستی حضرت مهدي(ع) در این دوران به کمال میرسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت
صغرا وجود ندارد، محل زندگی آن حضرت نیز نامشخصتر میشود و در این دوران است که هرگز بهطور قطع نمیتوان مشخص
نمود آن حضرت در کجا زندگی میکند.البته روایات در این باره به محلهاي مختلفی اشاره کردهاند که برخی از آنها از این
قرارند: الف) مدینه طیبه همانطور که قبلًا نیز اشاره شد برخی از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به
عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار دادهاند. ب) ناحیه ذيطوي ناحیه ذيطوي در یک فرسخی مکه و داخل
صفحه 26 از 53
حرم قرار دارد و از آنجا خانههاي مکه دیده میشود. برخی از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدي(ع) در دوران
غیبت معین کردهاند. امام باقر(ع) در این باره فرمود: صاحب این امر را در برخی از این درّهها غیبتی است و با دست خود به ناحیه
ذيطوي که نام کوهی است در اطراف مکه اشاره نمود. 10 در برخی دیگر از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدي(ع) قبل از
به سر میبرد و آنگاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام میشود. امام « ذيطوي » ظهور در
باقر(ع) در این باره فرمودهاند: قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر سیصد و سیزده تن از گردنه ذيطوي پایین میآیند تا
آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه میدهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمیآورد. 11 ج) دشتها و بیابانها از برخی روایات نیز
استفاده میشود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصی ندارد و همواره در سفر به سر میبرد. از امام باقر(ع) نقل شده
است که وقتی شباهتهاي حضرت مهدي(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند: و اما شباهت حضرت مهدي(ع) به حضرت
عیسی(ع) جهانگردي [و نداشتن مکانی خاص است]. 12 در توقیعی که از حضرت مهدي(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز
به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدي(ع) اشاره شده است. در آن نوشته چنین آمده است: ... با اینکه ما براساس فرمان خداوند و
صلاح واقعی ما و شیعیان مؤمنمان تا زمانی که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطهاي دور و پنهان از دیدهها بهسر
میبریم... . 13 همچنین در پارهاي از ملاقاتهاي معتبر که در دوران غیبت کبرا نقل شده است، حضرت به این نکته اشاره
پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدي(ع) به نقل از ایشان چنین میگوید: آن حضرت « علی بن ابراهیم بن مهزیار » . فرمودهاند
فرمود: همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومی که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم... و به من
فرمود که در کوهها ساکن نشوم مگر قسمتهاي سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهاي متروکه و بیآب و
علف. 14 این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عدهاي به گمانهزنیهایی بعضاً سست و
واهی بپردازند و به طرح محلهایی که اثبات آنها کاري بس مشکل است روي آورند. افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند
آن حکایتهایی است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است. 4. دوران ظهور و حکومت مهدي(ع) دوران ظهور
که درخشانترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانی است، ویژگیهاي فراوانی دارد که از جمله مهمترین آنها حاکمیت
آخرین معصوم و حجت الهی است. درباره محل زندگی حضرت مهدي(ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانی
وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتشان معرفی کردهاند.
صالح بن » . مسجد سهله شرافت بسیاري دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستادهاند
گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود: بهدرستی که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که « ابوالاسود
[پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید. 15 همچنین آن حضرت به ابابصیر فرمود: اي ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد
سهله میبینم که با زن و فرزندانش در آن نازل میشوند. ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانهاش خواهد بود؟ حضرت فرمود:
آري، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبري را برنینگیخت، مگر آنکه در این مسجد نماز گزارد. هر کس در این
مسجد بماند مانند آن است که در خیمه رسول خدا(ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، مگر آنکه دلش به سوي
آن مسجد پرمیکشد. روز و شبی نیست مگر آنکه فرشتگان به این مسجد پناه میبرند و در آن به عبادت خدا میپردازند. همانطور
که اشاره شد، کوفه نیز مرکز حکومت مهدي(ع) قلمداد شده است.چگونگی زندگی در عصر ظهور به روشنی مشخص نشده ولی
به نظر میرسد تفاوت بسیاري با نحوه زندگی امروزي داشته باشد. تکامل علوم بشري، کمال عقلانی بشر، توسعه خارقالعاده
امکانات و رفاه عمومی، امنیت فراگیر بر کل کره زمین و... بهطور قطع، ویژگیهایی را براي زندگی در آن زمان ایجاد خواهد نمود
که امروز درك دقیق آن براي ماکاري بس مشکل است. از امام باقر(ع) نقل شده که در بخشی از یک روایت طولانی فرمود:
آنگاه [حضرت مهدي(ع)] به سوي کوفه میرود پس آنجا را براي منزل برمیگزیند و کوفه خانه او خواهد بود. 17 خدامراد
صفحه 27 از 53
2 . شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، . سلیمیان ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها : 1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص 298
. 4 . 3 . محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوي، ج 2، ص 119 . ترجمه منصور پهلوان، ج 2، ص 143
7 . شیخ طوسی، کتاب الغیبۀ، . 6 . اصول کافی، ج 2، ص 141 . 5 . همان، ج 2، ص 80 . کمالالدین و تمام النعمه، ج 2، ص 164
9 . اصول کافی، ج 2، ص 118 ؛ شیخ مفید، الارشاد، . 8 . اصول کافی، ج 2، ص 140 ؛ ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ص 188 . ص 162
12 . طبري، دلائل إلامامه، . 11 . همان، ص 315 . 10 . غیبت نعمانی، ص 181 . ج 2، ص 348 ؛ کتاب الغیبۀ، شیخ طوسی، ص 232
15 . شیخ طوسی، . 14 . کتاب الغیبۀ، شیخ طوسی، ص 263 . 13 . علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 53 ، ص 174 . ص 291
17 . کتاب الغیبۀ، شیخ طوسی، ص 475 . 16 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 317 . التهذیب، ج 2، ص 252
ابدال یا پیشکاران امام زمان(عج)
هستند؛ یعنی آنهایی که هرگز زمین از وجود پر برکتشان خالی « ابدال » بر اساس برخی روایات اسلامی، گروهی از مردم جزو
نمیماند. بدین جهت، برخی میپرسند اینان چه کسانی هستند، چند نفرند، از کدام شهر و دیارند، ویژگیهاي آنان کدام است، در
کجا زندگی میکنند، و آیا در زمان غیبت امام مهدي(ع) نقشی دارند یا خیر؟ ماهیت ابدال در این زمینه که ابدال چه کسانی
هستند، نظرهاي متفاوتی وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره میشود: الف جانشینان پیامبران: یک نظر این است که ابدال، اوصیا
میگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: مردم « خالدبن هیثم فارسی » . و جانشینان پیامبران هستند، که پس از آنها زندگی میکردند
راست گفتند. منظور از » : گمان میکنند که در روي زمین گروهی به نام ابدال وجود دارند، اینان کیانند؟ حضرت در پاسخ فرمودند
ابدال، همان اوصیا و جانشینان هستند که خداوند پس از مرگ و رحلت هر پیامبري، آنها را بدل و جانشین او قرار میدهد تا اینکه
1 ب امامان معصوم(ع): عقیدة دیگر این است که ابدال، همان امامان معصوم(ع) هستند. .« به حضرت محمّد(ص) آنها را خاتمه داد
2«. از دیگر روایات نیز به دست میآید که منظور از ابدال، امامان معصوم(ع) هستند » : محدّث بزرگوار، شیخ عبّاس قمی مینویسد
دعاي روایت شده از امّ داوود، که از امام » : مرحوم محدّث قمی با ابراز تردید از اینکه ابدال شامل امامان معصوم(ع) باشد، مینویسد
صادق(ع)، در نیمۀ رجب وارد شده است، دلالت دارد که ابدال غیر از امامان هستند، اگرچه صراحتی در این خصوص ندارد و
،« عبّاد » ،« سیاح » ،« اوتاد » ،« ابدال » 3 و دعاي مورد نظر این است که حضرت میفرماید: خداوندا! بر .« ممکن است بر تأکید حمل شود
و اهل کوشش و تلاش درود فرست و محمد و خاندان او را به برترین دوردها و فراوانترین بخششها ،« زاهدان » ،« مخلصان »
مخصوص گردان. 4 ج یاران امامان: با باور عدّهاي ممکن است ابدال بر گروهی از یاران خاص و مقرّب امامان معصوم(ع) اطلاق
5 د .« نیز احتمال دارد که یاران خاصّ امامان معصوم(ع) باشند » : شود. چنانکه شیخ عباس قمی به این موضوع اشاره کرده، مینویسد
گروهی از صالحان: نظریّه بعدي این است که ابدال، گروهی از صالحان هستند که هرگز زمین از وجود آنها خالی نمیگردد.
ابدال گروهی از مردم صالح و نیکوکاري هستند که هرگز زمین از وجود آنان » : در این باره مینویسد « علاّمه طریحی » چنانکه
6 ه پیشخدمتان امام زمان(ع): «. خالی نمیگردد، و هرگاه یکی از آنها بمیرد، خداوند فرد دیگري را به جاي او قرار میدهد
احتمال پنجم اینکه ابدال بر گروهی از پیشکاران امام زمان(ع) اطلاق میشود که در زمان غیبت، آن حضرت را یاري میکنند و هر
گاه یکی از آن افراد از دنیا برود، دیگري جاي او را میگیرد. در این زمینه علاّمه مجلسی از امام محمّد باقر(ع) نقل میکند: به
ناچار براي صاحب این امر غیبتی هست و در آن غیبت قدرت و قوّتی براي او لازم است که در آن زمان به وسیله سی نفر از
همراهان، از وحشت و تنهایی بیرون میآید. 7 و جمعبندي اقوال: گرچه با تعدّد نظرات و احتمالات نمیتوان جزم به یک احتمال
به خصوص پیدا کرد، ولی برخی شواهد و مؤیّدها وجود دارد که با ضعیف بودن برخی از این احتمالها، برخی دیگر از قوّت
بیشتري برخوردار خواهد بود. بعید نیست احتمال پنجم با عنایت به روایت امام محمّدباقر(ع) که در این خصوص نقل گردید،
صفحه 28 از 53
تقویت شود؛ یعنی ابدال همان گروه سی نفري پیش خدمتان امام عصر هستند که تا روز ظهور، هر یک از این عدّه کم شود،
خداوند شخص دیگري که اوصاف و ویژگیهاي معیّنی را داشته باشد، به خدمت امام مهدي(ع) بگمارد. تعداد ابدال در مورد این
موضوع که ابدال چند نفر هستند، در بین روایات، اختلاف وجود دارد و تعداد آنها بین سی تا هشتاد نفر بیان شده است که در اینجا
به برخی از این روایات اشاره میکنیم: الف سی نفر: احمد بن حنبل در مسند خود از عبادة بن صامت از پیامبر خدا (ص) نقل
ابدال در این امّت سی نفر هستند، همانند حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان و هر یک از اینان که بمیرد، » : کرده است که فرمود
8 ب چهل نفر: طبرانی در المعجم الکبیر از ابنمسعود، از رسول خدا(ص) نقل میکند .« خداوند فرد دیگري را جایگزین میکند
پیوسته چهل نفر هستند که قلبشان همانند قلب ابراهیم است. خداوند به وسیلۀ آنها بلاها را از اهل زمین دور میگرداند » : که فرمود
9 ج شصت نفر: مرحوم محدّث قمی در سفینۀالبحار از ثعلبی نقل میکند که مردي از اهل «. که به آنان ابدال گفته میشود
شصت نفر » : عسقلان در دیداري که با الیاس داشته است از او میپرسد که ابدال چند نفر هستند؟ حضرت در پاسخ میفرماید
10 د هفتاد نفر: فخرالدّین طریحی آورده است: ابدال گروهی هستند که خداوند به وسیلۀ آنان زمین را بر پا میدارد که .« هستند
ابدال، چهل نفر مرد و چهل » : تعدادشان هفتاد نفر است. 11 ه هشتاد نفر: در فردوس الأخبار از انس بن مالک چنین نقل شده است
نفر زن هستند، و هر گاه یکی از مردان بمیرد، خداوند مرد دیگري را به جاي او قرار میدهد، و هر گاه یکی از زنان بمیرد، زن
12 ویژگیهاي ابدال در کتابهاي شیعه و سنّی روایاتی وجود دارد که در آنها به نقل از پیامبر «. دیگري را جایگزین میکند
اسلام(ص) به چند ویژگی از ویژگیهاي ابدال اشاره شده است: الف داشتن قلبی همانند قلب ابراهیم: این مطلب را عبادة بن
صامت از پیامبر نقل کرد. 13 شاید مراد پیامبر(ص) از این تشبیه، این است که این چند نفر از نظر شدّت، صلابت، بردباري و
ایستادگی در برابر حمایت از دین خدا، همانند حضرت ابراهیم هستند و هیچ جریانی نمیتواند آنها را نسبت به دفاع از حریم دین،
سست و بی تفاوت کند. ب سپر بلاي انسانها بودن: از ویژگیهاي ابدال این است که خداوند به وسیلۀ این وجودهاي مقدّس،
خداوند به وسیلۀ آنها بلاها را از مردم زمین دور » : بلاها را از مردم دفع میکند. چنانکه ابن مسعود از پیامبر نقل کرده که فرمود
راضی بودن به حکم و » : 14 ج راضی بودن به قضاي خداوند: سه ویژگیدیگر براي ابدال نقل شده که پیامبر فرمود «. میگرداند
15 د .« قضاي خداوند، پیشه کردن صبر بر محارم خدا، خودداري کردن از آلوده شدن به حرام و خشمگین شدن براي خدا
گذشت و عفو میکنند از کسانی که به آنان ظلم » : مواسات، احسان و عفو: از دیگر مشخصههاي ابدال این است که پیامبر فرمود
16«. کنند، نیکی و احسان میکنند به آنان که در حقّشان بدي کنند، ایثار و مواسات میکنند در آنچه که خداوند به آنان داده است
بدانید که اینان (ابدال) هرگز این مقام را از » : ه جود، سخا و خیرخواهی: ابن مسعود از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت کرده است
عرض کردند: اي رسول خدا! پس به چه وسیله به این مقام رسیدند؟ پیامبر «. خواندن نماز، گرفتن روزه و صدقه به دست نیاوردند
17 ملیّت و محل اقامت ابدال با توجه به روایات گذشته میتوان گفت، « به وسیلۀ جود و بخشش و خیرخواهی مسلمانان » : فرمود
ابدال نه از طایفه و ملیّت خاصّ ی هستند و نه از شهر و دیار به خصوصی؛ بلکه ممکن است یک یا چند نفر از ابدال از یک شهر و
یک طایفه خاص باشند و نیز ممکن است هر یک از یک منطقه و شهري باشند. به ویژه اگر ابدال را بر یاران امام زمان(ع) منطبق
کنیم که بدون شک، در شهرهاي مختلف زندگی میکنند، مگر بر نقل فخرالدّین طریحی در مجمع البحرین که چهل نفر از ابدال
ابدال قومی هستند که خداوند به برکت آنها زمین را به پا » : را از اهل شام و بقیه را از دیگر شهرها میداند. وي آورده است
18 به هر حال، به طور قطع نمیتوان «... میدارد و عددشان به هفتاد نفر است، چهل نفر در شام و سی نفر در سایر شهرها هستند
گفت که جایگاه این افراد و نحوه تماس آنان با مردم، کجا و چگونه خواهد بود. امکان پیوستن به ابدال با توجه به برخی از
احادیث، که ابدال در همۀ دورانها و زمانها و مکانها وجود دارند، بیتردید میتوان گفت هر کس با داشتن خصوصیات و
ویژگیهاي یاد شده میتواند از ابدال باشد؛ زیرا روي هیچ ملیّت خاصّ ی تکیه نشده است. همانگونه که پیامبر(ص) مردم را به این
صفحه 29 از 53
نکته توجّه داد که هرگز اینان به وسیلۀ نماز، روزه و زکات به این مقام نرسیدهاند بلکه به وسیلۀ جود، سخا و خیرخواهی مسلمانان
با گذشت » : بوده است. و همچنین در پاسخ برخی که عرض کردند: یا رسولالله! ما را بر اعمال و کردار اینان راهنمایی کن. فرمود
پس با « کردن از کسانی که در حقّشان ظلم کردهاند و نیز احسان در برابر بدي، مواسات در آنچه که خداوند به آنها داده است
داشتن چنین صفاتی میتوان جزو ابدال شد، اگرچه خود فرد هم به چنین مسئلهاي توجّه نداشته باشد. البته این، بدین معنی نیست که
هر کس چنین ادّعایی کرد، باید از او پذیرفت! محمّد جواد مروجی طبسی ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. سفینۀ البحار، ج
.6 . 5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52 ، ص 153 « بدل » 2. همان. 3. همان. 4. طریحی، مجمعالبحرین، ص 425 ، مادة . 1، ص 64
. 9. طبرانی، المعجم الکبیر، ج 10 ، ص 224 . 8. مسند احمد، ج 5، ص 322 . 7. مفاتیحالجنان، ص 264 . سفینۀ البحار، ج 1، ص 64
. 13 . مسند احمد، ج 5، ص 322 . 12 . فردوس الاخبار، ج 1، ص 119 . 11 . طریحی، همان، ص 425 . 10 . سفینۀالبحار، ج 1، ص 28
17 . طبرانی، همان، ج 1، ص . 16 . حلیۀ الاولیاء، ج 1، ص 8 . 15 . فردوس الاخبار، ج 2، ص 84 . 14 . طبرانی، همان، ج 10 ، ص 324
. 18 . طریحی، همان، ص 425 .224
منافع وجود امام عصر(ع) در عصر غیبت
اگر امام، پیشواي مردم است باید ظاهر باشد. بر وجود امام ناپیدا چه فایدهاي میتوان یافت؟ امامی که صدها سال است، غایب
است، نه دین را ترویج میکند، نه مشکلات جامعه را حل مینماید، نه پاسخ مخالفان را میدهد، نه امر به معروف و نهی از منکر
میکند، نه از مظلومی حمایت میکند و نه حدود و احکام الهی را جاري میسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟ از زمانی
که امام عصر(ع) از دیدهها پنهان شده و در پس پرده غیبت زندگی خود را شروع کرده است، انبوهی از پرسشها، پیرامون مسائل
غیبت مطرح شده است که بسیاري از آنها از یک پیشینه دیرینهاي برخوردار است، به گونهاي که بسیاري از این سؤال ها در
نوشتههاي نویسندگان کتابهاي مربوط به امام زمان(ع) در قرن چهارم و پنجم اسلامی مطرح گردیده و علما پاسخهاي مناسبی به
آن دادهاند. از جمله پرسشهاي رایج درباره امام زمان(ع) این است که: به فرض قبول امامی که فرزند بلافصل امام عسکري(ع)
است چه خاصیتی بر وجود ایشان مترتب است؟ اگر امام، پیشواي مردم است باید ظاهر باشد. بر وجود امام ناپیدا چه فایدهاي
میتوان یافت؟ امامی که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج میکند، نه مشکلات جامعه را حل مینماید، نه پاسخ
مخالفان را میدهد، نه امر به معروف و نهی از منکر میکند، نه از مظلومی حمایت میکند و نه حدود و احکام الهی را جاري
میسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟ در دوران غیبت که آن جمال الهی از دیدگان ما ناپیداست نحوه استفاده ما از آن
حضرت چگونه است؟ پیش از پاسخگویی به این پرسشها ذکر نکاتی چند دراینباره ضروري است: 1. ظاهراً این اشکالات از زبان
کسانی مطرح میگردد که در واقع نه امام را شناختهاند و نه به معناي حقیقی امامت پی بردهاند. و امام را مانند رهبري عادي که
کارش مسئلهگویی و حداکثر، اجراي حدود و احکام است میدانند، در حالیکه مقام امامت و ولایت به مراتب از این مقامات
ظاهري شامختر و والاتر است و باید دانست که مفهوم غایب بودن امام مهدي(ع) این نیست که وجودي نامرئی دارد و به یک
وجود پنداري شبیهتر است، بلکه او نیز از یک زندگی طبیعی عینی خارجی برخوردار است و تنها استثنایی که در زندگی او وجود
دارد، عمر طولانی اوست و الاّ آن وجود نازنین، در جامعه انسانی بهطور ناشناس زندگی میکند. 2. باید گفت، اگر چه حضور
شخصی امام غایب در بین مردم سبب میشود که مسلمانان از برکات بیشتر و در سطح وسیعتري بهرهمند شوند، ولی این چنین
نیست که اگر شخص امام غایب بود هیچگونه فایده و ثمرهاي براي امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلکه مردم را تحت نفوذ
شخصیتی خود میگیرد زیرا آثار امام که بقیۀالله در زمین است، بر دو قسم میباشد: 1. آثار حضور؛ 2. آثار ظهور؛ و غیبت امام به
3. مسئله فوائد وجودي امام غایب از طرق ذیل قابل بررسی و محل بحث است: 1. از . معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور 1
صفحه 30 از 53
طریق محاسبات اجتماعی؛ 2. از طریق قرآن و نهجالبلاغه؛ 3. از طریق روایات متعدد معصومین(ع). تا هر فردي به فراخور فکر خود،
یکی از این طرق یا هر سه را بپذیرد؛ بهگونهاي که شخص غیر معتقد، به اصالت قرآن و نهجالبلاغه، از طریق اول میتواند فایده
وجود امام غایب را به خوبی درك کند. اینک؛ بیان این راهها و پاسخ به سؤال موردنظر به کمک آنها: 1. وجود رهبر موجب بقاي
مکتب محاسبات عقلی و اجتماعی ثابت میکند که اعتقاد به وجود چنین امامی، در طول مدت، اثر عمیقی در اجتماع شیعه داشته
است که اکنون به آن اشاره میکنیم: اصولًا هر جامعهاي براي خود تشکیلات و سازمانی دارد، و براي بقا و ادامه کار سازمانها و به
منظور تعقیب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه این رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخلهاش در رهبري و گردش
تشکیلات و سازمانها لازم و ضروري خواهد بود، ولی هرگاه که رهبر به عللی محبوس، یا تبعید و دور افتاده، یا مریض و بیمار
باشد، وجود او براي پیگیري امور اجتماع و افراد، کافی خواهد بود؛ زیرا باز مردم به امید آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها
را ادامه میدهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که قیام و نهضتهایی داشتند، براي این مطلب گواهیهاي فراوانی وجود دارد
که نشان میدهد تا آن رهبر از حیات و زندگی برخوردار بوده، هر چند از نزدیک موفق به رهبري نمیشده، اما تشکیلات آن
گروه، باقی و پایدار میماندهاست؛ اما لحظهاي که حیات و زندگی او به پایان میرسید، تفرقه و دو دستگی، تشتّت قوا و پراکندگی
و نابسامانی در میان جمعیت حکمفرما میگردید. بهترین شاهد بر اینکه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مکتب و مایه تشکّل
پیروان اوست، ماجراي نبرد احد است. در جنگ احد، بهطور اشتباه، و یا از روي غرضورزي، ندایی در قلب لشکر بلند شد: ألا قد
قُتل محمّد، محمد کشته شد. این خبر ناگوار، زمانی در میان مسلمانان منتشر شد که آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان
بودند. وقتی شایعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پیوستگی آنان چنان گسسته گردید که هر کدام به گوشهاي فرار کرده و دست
از نبرد کشیدند و گروهی به فکر پیوستن به لشکر دشمن افتادند، اما هنگامی که خبر قتل پیامبر تکذیب شد، لشکر از هم پاشیده،
بار دیگر به دلگرمی وجود رهبر از نقاط مختلف دور پیامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن کریم، این
حقیقت را به خوبی بیان فرموده: و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علی أعقابکم و من ینقلب
علی عقبیه فلن یضرّالله شیئاً و سیجزي الله الشّاکرین. 2 با این توضیح، درباره امام زمان(ع) باید گفت: آیا اعتقاد به وجود امام حی و
حاضر، ناظر، مستعد و آماده براي نهضت، هر موقعی که خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعیت و تشکیلات، بالأخص آماده کردن
افراد براي نهضت و قیام بر ضدّ جور، استبداد و خودکامگی، و افسانهپرستی و تفرقهاندازي مؤثر نیست؟ هرگاه جمعیتی معتقد شود
که رهبر آنان در قید حیات و زندگی بوده و پیوسته مترقب فرمان الهی است که از پس پرده غیبت بیرون آید، بهطور مسلم ناامید
نمیشود، وحدت کلمه خود را از دست نمیدهد و در حفظ مکتب خویش میکوشد. بنابراین اگر رهبر یک جنبش در میان مردم
هم نباشد، وجود واقعی او میتواند الهامبخش معنوي و مایه امید، تحرّك و یادآوري گردد و اما در مورد اینکه چرا خداوند امام را
در موقع ظهور خلق نکرد، باید گفت: اگر چنین بود، اصولًا عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعیت خارجی پیدا نمیکرد، زیرا انسانها
در انتظار فردي میتوانند باشند که به زنده بودنش معتقدند والاّ نمیتوان بشریت را به این دلخوش داشت که چند سال بعد ممکن
است کسی به دنیا آید که قرار است نقش منجی را ایفا کند. پس آدمیان در شناخت دقایق و ظرایف حیات و براي آنکه در مسیر
تکاملی به پیکار برخیزند، لازم است که از وجود رهبري، حتی اگر غایب باشد، الهام گرفته و بهرهمند گردند. 2. امام؛ حجت
آشکار خدا امیرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه براي خدا دو نوع حجت معرفی مینمایند: یکی حاضر و آشکار و دیگري غایب و ناپیدا.
آنجا که میفرماید: پروردگارا، روي زمین هیچگاه از حجتهاي تو خالی نمیماند، حجتهایی که گاهی مرئی و آشکار، و گاهی
کیست؟ آیا جز آن « حجت خائف و مغمور » از بیم مردم پنهان است، تا دلایل آئین الهی محو و نابود نشود. 3 مقصود امام علی(ع) از
پیشواي معصوم است که بر اثر نبودن شرایط مساعد، در پس پرده غیبت به سر میبرد تا روزي که جهان براي قیام و نهضت او آماده
گردد؟ پس از آگاهی از این دو نوع حجت به ذکر نام گروهی از اولیاي الهی که آنان یا غایب و پنهان بوده و با این حال هدایت
صفحه 31 از 53
میکردند یا به صورت مستتر به سازندگی افراد اشتغال داشتند و یا اینکه نبی و ولی بودند ولی منتظر آن بودند که فرمان حق رسیده
معرفی شده است؛ ب) پیامبر گرامی اسلام(ص) « خضر » و سپس انجام وظیفه کنند، میپردازیم: الف) معلم موسی که در اخبار به نام
که سه سال از طریق فردسازي هدایت میکرد؛ ج) حضرت موسی(ع) در مدت غیبت چهل روزه؛ د) حضرت یونس(ع) که مدتها
در شکم نهنگ، پنهان از دیدگان به سر میبرد. حضرات معصومین(ع) در پاسخ به پرسش از نحوة بهرهگیري از امام غایب چنین
فرمودند: الف) جابربن عبدالله انصاري، از پیامبر اکرم(ص) پرسید: آیا شیعه در زمان غیبت از فیوضات قائم آل محمد(ع) برخوردار
میشوند؟ فرمود: آري! قسم به پروردگاري که مرا به پیامبري برانگیخت، از وي نفع میبرند و از نور ولایتش کسب نور میکنند،
همچنانکه از خورشید استفاده مینمایند، هنگامی که در پشت ابرها پنهان میگردد. 4 ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(ع)
پرسیدند: شیعیان در زمان غیبت از وجود حضرت ولیعصر(ع) چگونه استفاده میکنند؟ فرمود: آنچنان که از خورشید استفاده
میشود هنگامی که در پشت ابرها پنهان گردد. 5 ج) حضرت امام صادق(ع) فرمود: از روزي که خداوند متعال، حضرت آدم را
آفریده تا روز رستاخیز، زمین خالی از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و روشن و یا غایب و پنهان. راوي پرسید: از امام
غایب چگونه استفاده میشود؟ فرمود: آنچنانکه از خورشید استفاده میشود هنگامی که در پشت ابر قرار گیرد. 6 د) در توقیع
مبارکی که از ناحیه مقدس امام عصر(ع) توسط دومین نایب خاص ایشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن یعقوب صادر شده است،
.3 چنین آمده است: اما چگونگی استفاده مردم از من، بهسان استفاده آنهاست از خورشید، هنگامی که در پشت ابر پنهان شود. 7
خورشید فروزان در پشت ابرهاي تار در پاسخ پیشوایان دین به منافع وجودي امام غایب(ع) در عصر غیبت و چگونگی استفاده از
محضر او خواندیم که همگی تصریح میکنند: در زمان غیبت از فیوضات بیکران ناموس دهر، امام عصر(ع)، همگان برخوردار
هستند، بهسان استفاده آنان از خورشید، زمانی که در پشت ابرها قرار گیرد. ولی نکته اینجاست که چرا امام زمان(ع) در زمان غیبت
به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است؟ الف نور هستی و هدایت توسط آن حضرت میرسد؛ زیرا حضرات ائمه(ع)، علت
غایی ایجاد مخلوقات عالماند و اگر آنها نبودند نور عالم به غیر ایشان نمیرسید و نیز به برکت آنهاست که علوم و معارف حقّه بر
مردم آشکار میگردد و گرفتاريها از امت اسلام برطرف میشود. اگر آنها نبودند، مردم به وسیله اعمال زشت خود مستحق انواع
عذابهاي الهی میشدند، چنانکه خداوند فرموده است: و ما کان اللَّه لیعذّبهم و أنت فیهم... 8 ب همانگونه که مردم از آفتاب
پشت ابر بهره میبرند و انتظار دارند که ابر کنار رفته و دوباره قرص خورشید پیدا شود تا بیشتر از آن بهره بگیرند، در ایام غیبت نیز
شیعیان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(ع) هستند و هیچگاه مأیوس نمیگردند. ج گاهی براي بندگان خدا پنهان
شدن خورشید در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشکار بودن آن است. همچنین غیبت امام زمان(ع) از روي مصلحت براي مردم
عصر غیبت، بهتر است. از این رو ایشان از نظرها غایب گردیدهاند. د گاهی آفتاب از میان ابر بیرون میآید اما یکی به آن مینگرد
و دیگري توجهی ندارد. همینطور نیز ممکن است آن حضرت در ایام غیبت بر عدهاي آشکار شود ولی دیگران او را نبینند. ه
وجود ملکوتی و نور مطلق الهی ائمه اطهار(ع) از لحاظ نفعی که براي عالم وجود دارند، همانند خورشید است و تنها کسانی
نمیتوانند از وجود مقدسشان بهرهمند گردند که چشم دلشان کور باشد. در قرآن کریم نیز به این اشاره شده است: و من کان فی
هذه أعمی فهو فیالآخرة أعمی و اضلّ سبیلًا. 9 و اگر انسان، پردههاي هواپرستی را از پیش روي خود کنار بزند، در زیر آسمان
قرار میگیرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه میکند. 10 امام باقر(ع) در حدیثی فرمودند: اینکه خداوند میفرماید:
به این معنی است که خداوند به وسیله قائم(ع) زمین مرده را حیات خواهد داد. 11 و 12 « إعلموا أنّ الله یحیی الأرض بعد موتها »
تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطایف » : حضرت آیتالله جوادي آملی در این باب میفرمایند
بسیاري در بردارد: 1. خورشید در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او در حرکتاند، چنانکه وجود گرامی
.2 حضرت حجت(ع) در نظام هستی مرکزیت دارد: ببقائه بقیت الدّنیا و بیمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء. 13
صفحه 32 از 53
خورشید در این مجموعه، منافع فراوانی دارد: ایجاد جاذبه،که مایه ثبات و بقاي نظام است؛ گرما و حرارت، که از پشت انبوه ابر
غلیظ نیز به زمین میرسد؛ باد و باران، روییدن گیاهان و امثال آن از برکت تابش خورشید است و ابر گرفتگی در آن اثر مهمی
ندارد. بله، نور افشانی از پشت ابر، کمتر خواهد بود. بدین ترتیب ابر گرفتگی فقط یکی از منافع آفتاب آن هم در برخی نقاط را
تقلیل میدهد، نه اینکه از بین ببرد. 3. ابر، هرگز آفتاب را نمیپوشاند بلکه ما را میپوشاند، در نتیجه ما را از دیدن آن محروم
میکند، نه آنکه در منفعت رسانی آن خلل ایجاد کند. چگونه میتوان گفت کسی که عالم وجود در قبضه قدرت اوست و
میتواند هر لحظهاي در هر جا حضور داشته باشد، غایب است؟ 4. پوشاندن ابر، اختصاص به کسانی دارد که در زمین هستند نه
کسی که بر فراز ابر حرکت میکند. غیبت آن حضرت نیز براي کسانی است که به دنیا و طبیعت چسبیدهاند، اما کسانی که بر
ابرهاي شهوات و غبار هواهاي نفسانی پا میگذارند و در آسمان عبودیت پرواز میکنند، در بهره گرفتن از خورشید با دیگران قابل
مقایسه نیستند. 5. آفتاب، لحظهاي از نورافشانی غفلت نمیکند. هر کس به اندازه ارتباطی که با خورشید دارد از نور آن بهره
میبرد و اگر بتواند همه موانع را کنار بزند و در برابر آفتاب بنشیند بهره کاملی میبرد. چنانکه حضرت ولیعصر(ع) مجراي فیض
الهی است و از این جهت فرقی بین بندگان خدا نمیگذارد؛ لیکن هر کس به اندازه ارتباط خود مستفیض میشود. 6. اگر این
آفتاب پشت ابر هم نباشد شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. اگر وجود گرامی آن حضرت در پس پرده
غیبت نباشد سختیها و تنگیهاي معیشت و کینهتوزي دشمنان مجالی به شیعه نمیدهد. آن حضرت در توقیع مبارك خود به
مرحوم شیخ مفید(ره) نوشتهاند: ما در مراعات حال شما سهلانگار نیستیم و هرگز شما را فراموش نمیکنیم وگرنه سختیها و
7. درست است که امام(ع) با حضور و ظهور خود میتواند تنگناهاي فراوانی به شما میرسید و دشمنان، شما را نابود میکردند. 14
مایه اضمحلال دشمنان گردد، آنگونه که از نظر علمی، تابش بدون ابر و مستقیم خورشید به خاطر اشعههایی که دارد
ضدّعفونی کننده و از نظر فقهی نیز جزو مطهرات محسوب میشود و برخی نجاسات را پاك میکند، لیکن وجود امام معصوم(ع)
در نظام آفرینش مثل مغناطیس زمین است که با وجود نامرئی بودن، همه قبلهنماها و قطبنماهاي کشتیها، هواپیماها، عملیاتهاي
نظامی و... را به حرکت درمیآورد و از برکت آن میلیونها بلکه میلیاردها انسان، جهت قبله یا مسیر مسافرت خود را پیدا میکنند و
4. منافع وجودي امام غایب فواید امام غایب(ع) فقط منحصر به امور ظاهري و منافعی که مربوط به ترقی به مقصد میرسند. 15 و 16
و ترویج آیین اسلام در دوران ظهور میباشد، نیست؛ بلکه فواید باطنی کثیري نیز بر امام غایب مترتب است که به مراتب، عظیمتر
از فواید ظاهري است و در احادیث متعددي که پیرامون فلسفه و فایده وجود امام(ع) در عصر غیبت به ما رسیده، موارد گوناگونی
عنوان گردیده است، که اکثر این منافع، عمومی است یعنی مسلمان و کافر، شیعه و سنی در آن سهیم هستند. چنانکه منافع آفتاب
نیز عام است ولی برخی از آنها اختصاص به شیعیان دارد. به هر حال بیان این منافع، جذبه معنوي خاصی دارد که خالی از لطف
نیست. امام(ع) مایه آرامش اهل زمین وجود امام معصوم در میان جامعه بشري از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت براي
ساکنان زمین است: یک امنیت فکري و روحی: امام و حجت خدا براساس اینکه مسؤلیت هدایت و ارشاد جامعه را برعهده دارد،
از مرزهاي اعتقادي و فکري جامعه اسلامی نگهبانی میکند تا مورد هجوم افکار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود.
در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست که انحرافات فکري و عقیدتی که موجب تزلزل روحی و فکري جامعه است، از بین رفته و
امنیت فکري و روحی بهوجود میآید. احساس آرامش در سایه امام یکی دیگر از ثمرات مهم امام در میان بندگان از جهت وجود
شخصیتی بزرگ، ملکوتی، معصوم و آگاه به حال مردم است و در میان افرادي که اعتقاد به امامت و رهبري وي دارند و او را از هر
کس دیگر نسبت به خود مهربانتر و دلسوزتر میدانند، موجب دلگرمی روحی است و هر نوع یأس و نومیدي را از ایشان دور
میکند و آنها را به آیندهاي روشن و ارزشمند امیدوار میسازد. به عبارت دیگر وجود امام، نقطه اتکایی است براي بندگان خدا که
در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وي پناه برند و به عنوان پناهگاهی چارهساز و آرامبخش از وجود امام منتفع گردند و به
صفحه 33 از 53
تلاش و کوشش خویش در راستاي نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند. 5. وجود امام، منشأ خیر و برکت بر حسب روایات و
اخبار، وجود افراد مؤمن در بین مردم، منشأ خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیاري از بلاها از جامعه است،
چنانکه در تفسیر آیه 251 سوره بقره از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: به درستی که خداوند به واسطه نمازگزاران شیعه، بلا
را از کسانی که نماز نمیخوانند، دفع میکند، زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترك کنند، هلاك میگردند. 17 واضح است که وقتی
وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنین برکتی را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولی و حجّت خدا بر مردم است، به
مراتب بیشتر خواهد بود، زیرا امام و حجّت خدا، واسطه رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم است؛ چنانکه امام سجاد(ع)
درباره برکات وجودي ائمه اطهار(ع) میفرماید: ما کسانی هستیم که به واسطه ما آسمان بر فراز زمین نگهداري شده و زمین از
هلاك نمودن اهلش منع گردیده است. حضرت در ادامه میفرماید: و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرّحمۀ و تخرج برکات الأرض. 18 در
این فراز از بیان امام، برکات دیگري چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار وجودي ائمه اطهار(ع)
. شمرده شده است. پس وجود امام غایب به عنوان حجّت الهی و ولی معصوم حق باعث نزول خیرات بسیار بر امّت اسلامی است. 6
امیدبخشی به مسلمین ایمان و اعتقاد به امام غایب(ع) سبب امیدواري مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و صفاي خویش در عصر
ظهور امامشان میگردد. این امیدواري از بزرگترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود
امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صد قافله دل همره اوست میکشد. هر چند او را در میان خود
نمیبیند، اما خود را تنها و جدا از او نمیداند. باري، امام غایب(ع) همواره مراقب حال و وضع شیعیاناند و همین مسئله باعث
میگردد که پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، براي رسیدن به یک وضع مطلوب جهانی تلاش کرده و در انتظار آن منتظر
بسر برند. چنانکه خود فرمودهاند: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم؛ پس تقواي الهی
پیشه کنید و ما را یاري نمایید تا از فتنهاي که به شما رو میآورد، شما را نجات بخشیم. 19 آري، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و
سیل بنیانکن مادیت و محرومیت مستضعفین و توسعه استکبار، خیرخواهان بشریت را مضطرب کرده است؛ به طوري که ممکن
است گاهی در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید کنند. در این صورت تنها روزنه امیدي که براي بشر مفتوح است و یگانه بارقه امیدي
که در این جهان ظلمتزده سوسو میزند، همان انتظار فرج و فرا رسیدن عصر درخشان حکومت توحید و نفوذ قوانین الهی
7. حفظ و نجات شیعیان از خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان در توقیعی که از ناحیه مقدّس حضرت حجت(ع) براي شیخ است. 20
مفید(رض) صادر گشته، آمده است: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر
جز این بود، دشواريها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان، شما را ریشهکن مینمودند. 21 سلامتی و نجات یافتن از
خطرات، گرفتاريها و شرّ دشمنان توسط امام(ع) بر دو وجه است: 1. عافیت و سلامتی از همه خطرات دینیّه و دنیویّه؛ 2. حاصل
شدن سلامتی و نجات یافتن از بلایا و گرفتاريهاي بسیار سخت و مشکلات عظیم در امر دین و دنیا. از جمله این موارد در وجه
دوم، نجات مردم بحرین از اجحاف حاکم ظالم است، آنگاه که صدراعظم وقت حکومت، حیله و نقشهاي را پیریزي کرد تا با
پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل کنند و یا مردانشان کشته و « جزیه » شیعیان، همچون کفار حربی از اهل کتاب رفتار شود؛ یا
زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شوند، که آن حضرت در خنثی ساختن این توطئه، نقش بزرگی ایفا نمودند. 22 مضافاً اینکه
توسل به حضرت مهدي(ع)، دستگیري و امدادهاي امام نیز، از دیگر برکات ایشان در دوران غیبت است، زیرا با توسل به ایشان به
عنوان نزدیکترین بندگان به خدا میتوان اطمینان قلبی داشت که خطرات، مشکلات و گرفتاريها برطرف میگردد. مهدي
.3 . 2. سوره آل عمران ( 3)، آیه 138 22 ؛ ش 16633 /7/ سلطانی رنانی ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. روزنامۀ کیهان 78
/ 4. صدوق،کمالالدین، ج 1، ص 146 و 365 . نهجالبلاغه، کلمات حکمت، شماره 139 . نهجالبلاغه فیضالإسلام، ص 1148
، 6. صدوق، أمالی و بحارالانوار، ج 52 . 5. دکتر احمد محمود صبحی، نظریه الإمامۀ ص 413 . مجلسی، بحارالانوار، ج 36 ، ص 250
صفحه 34 از 53
7. شیخ طوسی، الغیبۀ ص 188 / بحارألانوار، ج 53 ، ص 181 / صدوق، کمالالدین، ج 2، ص 162 / طبرسی، الإحتجاج، . ص 92
. 9. سوره اسراء ( 17 )، آیه 72 . 8. سوره انفال ( 7)، آیه 33 . ص 263 / کشف الغیبۀ، ج 3، ص 322 / فیض کاشانی، النوادر، ص 164
12 . علامه مجلسی(ره)، . 11 . تفسیر البرهان، ج 4، ص 291 . 10 . عباس استاد آقایی، اسرار آفرینش اهل بیت(ع)، صص 253 251
15 . حاج ملا هادي سبزواري. . 13 . مفاتیحالجنان، دعاي عدیله. 14 . بحارالانوار، ج 53 ، ص 175 . بحارالانوار، ج 52 ، صص 93 92 ، ح 7
.18 . 17 . اصول کافی، ج 2، ص 451 . 16 . عصاره خلقت درباره امام زمان(ع) برگرفته از آثار آیتالله عبداللَّه جوادي آملی، ص 85
21 . دفع گرفتاريها . 20 . آیتاللَّه ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 157 . 19 . احتجاج طبرسی، ج 2، ص 497 . کمالالدین، ص 207
و بلاها ممکن است مستقیماً توسط خود آن بزرگوار یا از طریق وسایط و یاران مخصوص وي و یا به وسیله دعاي آن حضرت
/ 22 . النجم الثّاقب، ص 314 / بحارالانوار، ج 52 ، ص 178 . صورت گیرد. (سید محمد صدر، تاریخ الغیبۀ الکبري) ص 153
. منتهیالامال، ج 2، ص 316 ، به نقل از تاریخ الغیبۀ الکبري، صص 117 116
مدعیان مهدویت، بابیت و سفارت- قسمت اول
معروف به باب نیز یکی دیگر از این اشخاص بود. او در سال 1235 ق. در شیراز به دنیا آمد. وي در ابتدا ادعا « علی محمد شیرازي
میکرد که باب مهدي موعود(ع) است. پس از مدتی مدعی شد که خود مهدي موعود(ع) است و زمانی که مشاهده کرد اشخاص
نادان و احمق زیادي دور او جمع شدهاند، ادعاي خداوندي کرد. اشاره: با سپاس و قدردانی از استاد محقق مجتبی الساده که
مجموعۀ حاضر را در اختیار موعود گذاشتند از این پس بخش هاي مختلف و خواندنی اثر ایشان تقدیم موعودیان عزیز میگردد.
در دوران اخیر ما شاهد برخی ادعاهاي دروغین در محافل عمومی شیعیان هستیم؛ در این میان، برخی ادعا میکنند که با امام
مهدي(ع) در ارتباط هستند و به دستور ایشان تبلیغ میکنند. از سوي دیگر محافل اهل تسنن نیز خالی از چنین ادعاهایی نیست و در
بسیاري از کشورهاي اسلامی، برخی ادعا میکنند که خود مهدي موعود(ع) هستند، حتی برخی پا از حدود و مرزها و خطوط قرمز
فراتر نهاده و ادعاي پیامبري کردهاند. با مطالعۀ تاریخ اسلام، در مییابیم که این پدیدة جدیدي نیست، بلکه در طول تاریخ، افراد
زیادي چنین ادعاهایی داشتهاند. اعمال، رفتار و کردار مدعیان جدید در حال حاضر، شناخته شده و بسیار شبیه به اعمال و رفتار و
کردار مدعیان گذشته است، ولی این مسئله در حال حاضر، بسیار خطرناكتر است؛ زیرا اکنون ما در دورانی به سر میبریم که
پیشرفت و گسترش علم، مرزهاي زمانی و مکانی را در هم شکسته و همه، منادي گشودن درها به روي عقل و حاکم کردن آن در
تمام امور و به طور کلی منادي عقلگرایی شدهاند.علل و انگیزههاي چنین ادعاهایی در سالهاي اخیر، در شرایط سیاسی، دینی و
اجتماعی جوامع اسلامی نهفته است، این شرایط، جو و محیطی مساعد براي طرح این افکار و عقاید و اندیشههاي حامی این
یاوهگوییها را به وجود آورده است، افزون بر این، ما شاهد نوعی خلأ دینی و کمبود عناصر فرهنگی و فکري و وجود تناقض در
روشهاي تربیتی و دینی هستیم که همۀ اینها، باعث شایع شدن چنین ادعاها، مهملات و یاوهگوییهایی شده است.این پدیدة ناساز
و ناهمخوان که تأثیر روانی و فکري زیانبخشی بر جامعه گذاشته، در حقیقت، تکرار همان ادعاهاي گذشته است که در طول
تاریخ، روي داده است. برخی اشخاص از زمانهاي دور تاکنون در جامعۀ اسلامی لباس شخصیت شریف مهدي موعود(ع) را بر
تن کرده و خود را پرچمدار برخی اعمال و رفتار قهرمانانه که ایشان پس از ظهور مبارکشان آنها را انجام میدهند، اعلام نمودهاند،
این پدیده با گذشت زمان به کرات تکرار شده و پس از مدتی از بین رفته است، تا اینکه اکنون به صورت یک مشکل جدّي در
آمده که اندیشه اسلامی در دوران ما با آن مواجه است.هر از چند گاهی اخباري میشنویم، حاکی از آنکه برخی اشخاص در
جامعه خود ادعاي مهدویّت کردهاند یا خود را از جمله نمایندگانی میدانند که امام، ایشان را به عنوان واسطه تعیین فرموده است یا
ادعا میکنند که امام مهدي(ع) در خواب یا رؤیا براي آنها تجلی کرده و آنها ایشان را زیارت کردهاند. برخی نیز ادعاي پیامبري
صفحه 35 از 53
میکنند و میگویند: خداوند بلندمرتبه، به آنها براي هدایت و نجات بشریت از ستم، مأموریت داده است، ولی مدت زیادي طول
مهديهاي » نمیکشد که همۀ این ادعاها، در همان محیط از بین میرود و اثري از آن باقی نمیماند. هر از چند گاهی، شاهد برخی
یا مدعیان پیامبري در جوامع اسلامی هستیم که باعث ایجاد غوغا و سر و صداي زیادي میشود، ولی اندك زمانی بعد، « دروغین
آن دعوتها و ادعاها، با شکست مفتضحانه و سختی مواجه میشوند. حقیقت این است که یکی از انگیزهها و علل پیدایش چنین
ادعاهایی، شرایط اجتماعی و روانی بد مردم است (زیادي شکستها و ناکامیها) موضوعی که در این میان بسیار خطرناك است،
این است که این ادعاهاي دروغین پیوسته تکرار میشود و آن مهديهاي دروغین، هر بار از محقّق ساختن اهداف خود، ناکام
میمانند و با شکست مواجه میشوند و این شکستهاي پیدرپی، به نوعی باعث گریز و بیزاري مردم، هم از نظر روانی و هم از نظر
عقلی، از آن مهدي موعود واقعی و اصلی میشود که در آخرالزّمان ظهور میکند و عدالت و داد را در همهجا میگستراند.البته
بعید نیست که دست برخی کسانی که از گسترش اندیشۀ اصیل و عدالت مهدویت در هراسند، پشت پرده باشد و آنها باشند که
مردم را تشویق به چنین ادعاهایی میکنند تا از آن در جهت منافع خود، بهرهبرداري نمایند و البته همه اینها، به خاطر به وجود
آوردن موضعگیريهاي عقلی و گرایشهاي روانی ضدّ این نظریه درست و گریزان کردن مردم از آن اصل واقعی و درست
است.ما در این مباحث، با جزئیات این پدیده آشنا خواهیم شد و پس از آن جداگانه به بحث و بررسی در مورد هر یک از این
ادعاها (ادعاي نمایندگی امام مهدي(ع) و ادعاي نبوت) خواهیم پرداخت تا این مسئله به خوبی روشن شود و میزان خطرناك بودن
این مشکل و میزان تأثیرگذاري آن آشکار شود. ادعاي نمایندگی از طرف امام مهدي(ع) گروهی از این مدّعیان، که ادعاي ارتباط
داشتن با امام مهدي(ع) میکنند و پا را از این هم فراتر نهاده ادعاي بابیّت امام را دارند. منظور از ادعاي بابیّت، این است که برخی
ادعا میکنند که باب 1 امام مهدي ع) هستند، حال یا با ادعاي سفارت همانند چهار نایب و سفیر امام(عج) در دوران غیبت صغري یا
نیابت یا وکالت از ایشان و اموري مانند این. برخی چنین ادعا میکنند که هر زمان بخواهند، ایشان را میبینند و نامهها را به ایشان
میرسانند و پیامهاي ایشان را نیز به مردم میرسانند یا میگویند که با بابهاي امام(ع) در ارتباط هستند.ما در این بخش، با
ادعاهایی که اخیراً در بحرین و عراق گسترش یافته، تا حدّ امکان با ذکر جزئیات آن، آشنا میشویم، اما پیش از آن چند نمونه و
مثال تاریخی میآوریم تا حقیقت آن روشن شود. کسانی که ادعاي ارتباط با امام مهدي(ع) را دارند، ادعا میکنند که باب امام(ع)
هستند؛ یعنی هر کس چیزي را از امام(ع) میخواهد یا حاجتی دارد، باید به اینها مراجعه کند و آنها نیز به نوبه خود، آن
درخواستها را به امام(ع) میرسانند. در طول غیبت کبري، اشخاص زیادي به صورت پیدرپی و به اشکال و گونههاي متفاوت و
به نامهاي مختلف، ادعاي نمایندگی و نیابت خاص(سفارت) از جانب امام(ع) داشتند و این گونه طبقات مختلف مردم را فریب
میدادند، برخی از آنها ادعا میکردند که مشرّف به دیدار حضرت حجّت(ع) شدهاند و تظاهر به تقوا و پرهیزکاري و رسیدن به
میکردند و برخی نیز ادعا میکردند که ایشان را در خواب و عالم رؤیا مشاهده کردهاند و برخی نیز با جادو، « اوتاد » و « ابدال » مقام
نیرنگ و شعبدهبازي و جلوه دادن آن به عنوان معجزه و کشف و کرامات، چنین ادعاهایی داشتند و برخی دیگر نیز مدعی ارتباط با
ایشان از طریق نامه و نوشتهها بودند تا اینکه کار به جایی رسید که برخی ادعا کردند که خود امام مهدي(ع) هستند. ادعاي سفارت
و نیابت امام(ع) یکی از بدترین و خطرناكترین فتنهها در دوران غیبت کبري است و این مشکل به گونهاي است که ثابت کردن
دروغگویی اینها براي اشخاص ساده دل و کمخرد، بسیار دشوار است، زیرا این مدعیان، از برخی اصطلاحات فریبدهنده مانند
ادعاي مشرف شدن به دیدار حضرت حجّت و ادعاي عنایت و توجه خاص امام به اینها و... استفاده میکنند و همین باعث
فریبخوردن سادهدلان میشود و اکثر اوقات این مدعیان در لباس اشخاص پارسا و عابد و اهل سیر و سلوك ظاهر میشوند و
اعمال و رفتار صوفیانه دارند و میگویند این اعمال از جمله سنّتها و مستحبات است و اظهار میدارند که خداوند به آنها کشف و
کرامات و معجزاتی عطا کرده است و با برخورد با آنها، اینگونه به نظر میآید که آنها، از جمله اوتاد و ابدال هستند، زیرا به ظاهر
صفحه 36 از 53
شباهت زیادي یا اولیاي خداوند و بندگان صالح او دارند. این گونه اشخاص، گاهی اوقات از جادو و شعبدهبازي استفاده میکنند
تا به مردم ثابت کنند که داراي کشف و کرامات و مکاشفاتاند و از امور غیبی و رؤیاهاي صادقانه و خوابهاي خود، بسیار سخن
میگویند و برخی از اشخاص ساده دل و ضعیفالنفس، ممکن است آنها را اشخاصی روحانی تصور کنند. این در حالی است که
این افراد، هیچ گونه حقانیتّی ندارند و البته احوال و نیرنگ اینها، بر اهل علم و بصیرت پوشیده و پنهان نیست، بلکه آنان، حقیقت
اینگونه اشخاص را به خوبی دریافتهاند.اکثر این ادعاهاي دروغین، با ادعاهاي سفارت (بابیّت) امام مهدي(ع) آغاز میشود و پس
یکی از نمونههاي آن « حسین بن منصور حلاج » ، از آن به ادعاي پیامبري میرسد و در پایان به ادعاي خداوندي ختم میشود
بود.حسین بن منصور حلاج، در ابتدا ادعاي بابیّت، سپس ادعاي مهدویت و بعد ادعاي پیامبري و در پایان، ادعاي خداوندي کرد و
معروف به باب نیز یکی دیگر از این « علی محمد شیرازي » . در پایان سال 309 ق. در زمان غیبت صغري، در آتش سوزانده شد
اشخاص بود. او در سال 1235 ق. در شیراز به دنیا آمد. وي در ابتدا ادعا میکرد که باب مهدي موعود(ع) است. پس از مدتی
مدعی شد که خود مهدي موعود(ع) است و زمانی که مشاهده کرد اشخاص نادان و احمق زیادي دور او جمع شدهاند، ادعاي
خداوندي کرد. کتاب او به نام البیان بهترین دلیل براي اثبات کفر او است.علماي دینی زمان او، فتواي کافر بودن او را صادر کردند
و دستور قتل او را دادند و حکم اعدام او و یکی از پیروانش در تبریز به اجرا در آمد و در آن شهر تیرباران شد و جسد آن دو در
چاهی انداخته شد. حکم اعدام در بامداد دوشنبه 27 شعبان سال 1265 ق به اجرا درآمد و پس از اعدام، مشخص شد که مزدوران
روسیه او را تشویق میکردند که چنین دروغها و یاوههایی را بر زبان آورد و آنها او را در این راه یاري میدادند. علما، پس از آن
فتواي کافر بودن پیروان بهایی او را نیز صادر کردند و آنها را نجس دانستند و ازدواج با آنها را حرام اعلام نمودند. شیخ طوسی در
کتاب الغیبۀ، در یک باب جداگانه به نامهاي برخی از منحرفان اشاره میکند که به دروغ ادعاي بابیّت 2 (نیابت یا سفارت امام)
کردهاند. او در این باب، از اشخاص زیر نام برده است: 1. حسن معروف به شریعی؛ 2. محمد بن نصیر نمیري؛ 3. احمد بن هلال
کرخی؛ 4. ابوطاهر محمدبن علیبن بلال؛ 5. حسینبن منصور حلاج؛ 6. محمدبن علی شلمغانی؛ 7. ابوبکر محمدبن احمدبن عثمان
بغدادي؛ 8. محمدبن مظفر کاتب ازدي أبودلف. این اشخاص، نمایانگر خط انحراف در زمان غیبت صغري بوده و تلاش
میکردهاند که به وسیله این اکاذیب به خواستهها و اهداف طمعجویانه خود برسند. ادعاي سفارت امام مهدي(ع) از زمان شیخ
محمدبن عثمان عمري، سفیر دوم امام در زمان غیبت صغري، آغاز شد. در زمان سفیر و نمایندة اول امام، شرایط براي ادعاي
سفارت و نیابت از امام، آماده نبوده، زیرا غیبت صغري هنوز در دوران آغازین خود بود، حاکمان عباسی و مزدورانشان در پی یافتن
امام مهدي(ع) بودند و میخواستند همۀ کسانی را که با ایشان در ارتباط بودند، دستگیر و مجازات کنند. سفارت و نیابت از امام در
دوران سفیر و نمایندة اول امام(ع) به منزلۀ جهادي بزرگ و یک فداکاري برجسته بود. با این اوصاف، چه کسی جرأت چنین کاري
را داشت و میتوانست به دروغ خود را سفیر و نایب امام معرفی کند و خودش را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر این، مردم نیز
در آغاز غیبت، چندان آشنایی و آگاهی با سفارت صادقانه و راستین و نیابت از امام(ع) نداشتند، بلکه این مسئله، نیاز به مدت
زمانی داشت تا مردم خود را با این شرایط و چنین چیزهاي جدیدي سازگار کنند و آن را درك نمایند. به هر حال، با توجه به مقام
و منزلت والایی که سفارت و نیابت از امام در جامعه اسلامی و در میان مردم داشت، و با توجه به اهمیت این جایگاه حساس که
شخص به وسیلۀ آن میتوانست از امکانات مالی یا معنوي زیادي بهرهمند شود، اشخاص زیادي ادعاي تشرف یافتن به مقام سفارت
امام(ع) کردند. ادامه دارد... مجتبی الساده مترجم: سید شاهپور حسینی ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. باب به معناي فرد
مورد اعتماد و رابط خاص میان امام و پیروان ایشان است و البته در زمان هر یک از ائمه، برخی اشخاص خاص به مقام بابیّت این
امامان رسیده بودند و در زمان غیبت صغري نیز آن چهار نماینده، به چنین مقامی دست یافته بودند. 2. شیخ طوسی، الغیبۀ، صص
. 267 281
صفحه 37 از 53
صفات امام
شش ویژگی به ما عطا شده و در هفت ویژگی از دیگران برتري یافتهایم: علم، حلم، جوانمردي، فصاحت، شجاعت، و محبت در
قلبها به ما عطا شد. و برتري یافتیم به اینکه: پیامبر برگزیدة خدا حضرت محمد(ص) از ماست، صدّیق از ماست، طیّار از ماست،
اسدالله و اسدالرسول از ماست، و سرور زنان جهانیان حضرت فاطمۀ بتول (سلام الله علیه) از ماست، و دو فرزند این امت و دو سرور
جوانان اهل بهشت از مایند 8. شناخت امام عظمت مقام امامت، ایجاب مینماید، کسی که حائز آن میشود از بالاترین صفات
کمالی برخوردار باشد زیرا امامت، جایگاه راهبري، هدایت و نیابت رسول اللّه(ص) است. به همین دلیل، دربارة کسی که به این
مقام راه مییابد، ویژگیهاي ممتازي بیان شده است و لذا هر کس در پی کسب شناخت امام باشد، ناگزیر از جستوجوي این
ویژگیهاست و هرکس واجد آن باشد، امام خواهد بود و در غیر این صورت، نه. در کتاب امام مهدي(ع)؛ ردّي بر مدعیان امامت
پس میان ایشان و برادران، پسرعموها و همۀ خویشاوندانشان تمایزي آشکار قرار داده شده که به واسطۀ آن حجت ...» : آمده است
[خدا] از احتجاجشدگان و امام از مأموم بازشناخته می شود. از جمله اینکه آنان را در برابر گناهان عصمت بخشیده، از عیبها به
دور، از آلودگیها پاك، و از شبهات عاري ساخته و ایشان را نگاهبانان علماش، امانتداران حکمتاش و جایگاه سرّش قرار داده و
به وسیلۀ برهانها حمایتشان نموده است. در حالی که اگر چنین نبود، همۀ مردم با هم یکسان بودند و هر کسی می توانست مدّعی
1. اکنون، در ادامه متونی را که ویژگیهاي جامع امامت را بیان کرده مرور میکنیم و سرانجام به دو ویژگی ممتاز « امر خدا باشد
عصمت و علم خواهیم پرداخت. صفات امام حضرت امیرالمؤمنین، امام علی(ع) در روایتی میفرمایند: امامی که شایستۀ مقام امامت
باشد، نشانههایی دارد: از جمله اینکه، اول، میداند که معصوم از گناه کوچک و بزرگ آن بوده، نیازمند پرسش نشده، در
پاسخگویی به خطا نرفته، سهو و فراموشی نداشته، و به چیزي از امور دنیا سرگرم نمیشود. دوم، عالمترین انسانها نسبت به حلال و
حرام، اجراي احکام، و امر و نهی خداوند و همۀ آنچه انسانها به خدا نیاز دارند میباشد، مردم نیازمند اویند و او از آنان بینیاز.
سوم، میباید که شجاعترین انسانها باشد، زیرا او گروه (محور) مؤمنان است که به سوي او بازمیگردند، اگر از فرط خستگی و
کندي شکست یابد، همۀ انسانها به سبب شکست او، متلاشی شوند. چهارم، میباید سخیترین انسانها باشد، هر چند همۀ اهل
زمین بخل ورزند؛ چون اگر حرص و آز بر او مستولی شود، نسبت به اموال مسلمین که تحت اختیار اوست آزمندانه عمل خواهد
کرد. پنجم، عصمت از جملۀ گناهان، که به وسیلۀ آن از پیروان که غیر معصوماند ممتاز شده، زیرا اگر معصوم نبود، از ورود به
2. در روایتی از حضرت امام « هلاکتگاههاي گناهان کشنده و شهوتها و لذات نفسانی، که مردم در آن واقع میشوند، ایمن نبود
از طریق » : رضا(ع) در پاسخ به این سؤال که: از چه طریقی ادعاي امامت از کسی که مدعی آن است، پذیرفته میشود، فرمودند
سؤال شد: نشانۀ امام چیست؟ فرمودند: علم و مستجاب الدعوه بودن 3. حضرت امام صادق(ع) نیز فرمودند: ده .« نصّ و نشانه
خصلت، از ویژگیهاي امام است: عصمت، نصوص، و اینکه عالمترین مردمان، پرهیزکارترینشان نسبت به خدا، آگاهترینشان
نسبت به کتاب خدا، جانشین و وصیّ معروف و آشکار (امام پیشین)، و داراي معجزه و نشانه است. دیدهاش به خواب میرود ولی
قلبش نمیخوابد، سایه ندارد و از پشت سرش مانند پیشِ رویش میبیند 4. تردیدي نیست که این موارد و دیگر ویژگیها بر امامان
خداوند عزوجل به ما، ده خصلت » : دوازده گانه(ع) پس از رسولالله(ص) منطبق است. رسول خدا(ص) در روایتی چنین فرمودند
اختصاص داده که آنها را به احدي قبل از ما عطا نفرموده بود و در احدي غیر از ما وجود ندارد: حکم (فرمان الهی)، حلم، علم،
نبوت، جوانمردي، شجاعت، میانهروي، راستی، پاکی و پاكکنندگی، و عفت فقط در ما وجود دارد. و ما کلمۀ پرهیزکاري، راه
هدایت، والاترین نمونه، بزرگترین دلیل، محکمترین دستآویز، و ریسمان نیرومندیم. ما کسانی هستیم که خداوند به مودت ما
امر فرموده است. فماذا بعد الحقّ إلاّ ال ّ ض لال فأنّی تصرفون؛ 5 و بعد از حقیقت، جز گمراهی چیست؟ پس چگونه (از حق)
صفحه 38 از 53
ما اهل بیت، درخت نبوت، جایگاه رسالت، مورد » : 6 از امام امیرالمؤمنین(ع) نیز روایت شده که فرمودند «؟ بازگردانده میشوید
7. در خطبۀ امام زینالعابدین(ع) در مجلس یزید، آن حضرت فرمودند: شش « آمدو شد ملائکه، خانۀ رحمت و معدن علمایم
ویژگی به ما عطا شده و در هفت ویژگی از دیگران برتري یافتهایم: علم، حلم، جوانمردي، فصاحت، شجاعت، و محبت در قلبها
به ما عطا شد. و برتري یافتیم به اینکه: پیامبر برگزیدة خدا حضرت محمد(ص) از ماست، صدّیق از ماست، طیّار از ماست، اسدالله و
اسدالرسول از ماست، و سرور زنان جهانیان حضرت فاطمۀ بتول (سلام الله علیه) از ماست، و دو فرزند این امت و دو سرور جوانان
اهل بهشت از مایند 8. این صفات کمالیه در هر یک از امامان(ع) به یک میزان قرار دارد، هر چند در بعضی از ایشان، چند صفت
بارزتر از سایر آنهاست، و این به دلیل وجود اسباب و ظروف زمانی و مکانی است. از حضرت صادق(ع) روایت شده که فرمودند:
ما در امر (امامت)، فهم، و حلال و حرام در یک مسیر قرار داریم، اما رسول خدا و حضرت علی (علیهما السلام) از فضایل ممتازي »
9. علامه سید محسن امین دربارة فضایل امامان(ع) مینویسد: مناقبی که ما براي هر یک از امامان(ع) بیان کردیم، با « برخوردارند
مناقب امام دیگر تفاوت دارد. البته معناي این سخن آن نیست که منقبتی که ویژة یکی از امامان(ع) است در وصف امام دیگر
صادق نباشد، زیرا هر یک از ایشان در همۀ مناقب و فضایل مشترك بوده، و نور و سرشت و احدي دارند و کاملترین اهل زمان
خویش در همۀ صفات والا و برتراند. اما به دلیل اینکه شرایط و مقتضیات زمان متفاوت است، ظهور آن ویژگیها نیز تفاوت
میکند. به عنوان مثال، ظهور صفت شجاعت در امیرالمؤمنین و فرزند آن حضرت، امام حسین(ع)، مانند ظهور آن در بقیۀ ائمه(ع)
نیست زیرا شجاعت امام علی(ع) از طریق جهاد به همراه رسول اعظم(ص) و نبرد با ناکثین، مارقین و قاسطین در ایام حکومتشان و
شجاعت امام حسین(ع) در واقعۀ کربلا که در آن به ایستادگی در برابر ظالمان امر نمود، ظهور یافت. ولی آثار شجاعت سایر
ائمه(ع) به صورت آشکار بروز و ظهور نیافت زیرا ایشان مأمور به صبر و مدارا بودند و همگان بر این امر متفقاند که آنان
شجاعترین مردم زمان خود بودهاند. همچنین آثار علم در حضرات باقر و صادق(ع) بیش از سایر امامان(ع)، به دلیل از بین رفتن
شرایط خفقان، ظهور یافت. زیرا این دو امام همام، در پایان حکومت رو به اضمحلال اموي و ابتداي حکومت نوپاي عباسی
میزیستند و همگان متفقاند که عالمترین افراد زمان خود بودند. لذا آثار کرم و سخاوت، کثرت صدقات و آزاد کردن بندگان در
ایشان بارزتر از سایر امامان(ع) است، که ممکن است دلیل آن بسط ید ایندو امام یا فزونی تعداد نیازمندان در سرزمین ایشان باشد.
علاوه بر این عبادت این امامان(ع) نیز بارزتر و آشکارتر از سایران بوده است، بنابر برخی از موجبات و متقضیات همچون، اندك
بودن اطلاع مردم از حالات دیگر امامان، یا کوتاه بودن حیات دنیوي آنان و نظایر این دلایل در حالی که همگی عابدترین افراد
دوران خود بودهاند. یا اینکه آثار حلم و بردباري در بعضی از ایشان آشکارتر از دیگران بوده، به دلیل فراوانی ابتلاءات و انواع آزار
و اذیتها نسبت به آنان که موجب بروز حلم انسان حلیم میشود، در حالی که همه ایشان حلیمترین افراد زمان خود بودهاند. و
10 . و جهانیان به وجود صفات کمالیه در ائمه اطهار(ع) گواهی داده، و حتی دشمنانشان آن را « همچنین دیگر مقتضیات و ویژگیها
هرچند .« الفضل ما شهدت به الأعداء؛ فضیلت و برتري آن است که مخالفان و دشمنان نیز به آن گواهی دهند » . تأیید کردهاند
تلاشهاي فراوانی از سوي دشمنانشان صورت گرفت تا به ویژگی ناشایستی در وجود ایشان دست یابند اما نتوانستند. به منظور
آگاهی از شهادت دشمنان بر فضایل اهل بیت(ع) میتوان به کتابهاي تاریخ و سیره مراجعه کرد که مملو از آنهاست. سید حسین
2. محمدي ري . نجیب محمّد مترجم: ابوذر یاسري ماهنامه موعود شماره 86 پینوشتها: 1. کلمۀ الإمام المهدي(ع)، ص 231
5. سورة یونس ( 10 )، آیۀ . 4. شیخ صدوق، الخصال، ص 428 . شهري، محمد، میزان الحکمۀ. 3. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 216
10 . امین، سید محسن، . 9. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 275 . 8. همان، ص 168 . 6. شیخ صدوق، همان. 7. همان، ص 167 .32
اعیان الشیعه، زندگی امام صادق(ع).
حاملان